سالها پیش وقتی هنوز خیلی کم سن و سال بودم و تازه ازدواج کرده بودم ، گاهی به صحنه هایی از حوادث ناشی از دفاع مقدس بر می خوردم که با تلاش و تفکر آنها را در می یافتم مثلأ یکبار مادر پیر شهیدی را دیدم که تمام زندگیش را در مقبرۀ تنها فرزندش تعریف کرده بود و بهشت زهرا کشورش شده بود و قبر شهیدش خانه اش ... و من با همۀ جوانی و بی تجربگی فکر می کردم درکش می کنم ، البته درک می کردم اما امروز کاملأ احساسش میکنم و با تمام وجودم لمس میکنم .
امروز که اوین کشورم شده و درب بزرگ اوین ، خانه ام و یکی از سلول های انفرادیش وجودم که قلبم در آن می طپد با پوست و گوشت و استخوانم و با هر قطرۀ خونم که در رگهایم جاریست ، آن مادر شهید و هزاران داغدار دیگر را می فهمم ، حس میکنم و پیوند می خورم . اصلأ چرا راه دور برویم ؟ مگر نه اینست که مادر همسر قهرمان خودم نیز مادر دو شهید است و فرزندانی صالح و شایسته تربیت کرده است و اکنون باید پس از ۷۵ روز دوری و بی خبری ، فرزند صالحش را که زمانی طولانی در لباس رزمندگان دفاع مقدس دیده ، در کسوت مجرمان و در جایگاه متهمان مشاهده کند ....
اکنون کارهایی می کنم که هرگز در مخیله ام نمی گنجید . اگر هر سال ، تولد همسر عزیزم را در حضور او و در کنار خانواده ، با جشنی کوچک اما پر مهر به شادی می نشستیم امسال بدون حضور ظاهریش در مقابل دیوارهای بلند اوین با جشنی که با حضور بستگان و دوستان ، بسیار باشکوهتر شد ، تولدش را تبریک گفتیم ...
و اینک با تمام وجود به او که همۀ زندگیم است می گویم :
" به تـو ، وجـودت را
به خودم ، بودنت را
و به دنیا ، آمدنت را
تبــریک می گـویم ."
امروز که اوین کشورم شده و درب بزرگ اوین ، خانه ام و یکی از سلول های انفرادیش وجودم که قلبم در آن می طپد با پوست و گوشت و استخوانم و با هر قطرۀ خونم که در رگهایم جاریست ، آن مادر شهید و هزاران داغدار دیگر را می فهمم ، حس میکنم و پیوند می خورم . اصلأ چرا راه دور برویم ؟ مگر نه اینست که مادر همسر قهرمان خودم نیز مادر دو شهید است و فرزندانی صالح و شایسته تربیت کرده است و اکنون باید پس از ۷۵ روز دوری و بی خبری ، فرزند صالحش را که زمانی طولانی در لباس رزمندگان دفاع مقدس دیده ، در کسوت مجرمان و در جایگاه متهمان مشاهده کند ....
اکنون کارهایی می کنم که هرگز در مخیله ام نمی گنجید . اگر هر سال ، تولد همسر عزیزم را در حضور او و در کنار خانواده ، با جشنی کوچک اما پر مهر به شادی می نشستیم امسال بدون حضور ظاهریش در مقابل دیوارهای بلند اوین با جشنی که با حضور بستگان و دوستان ، بسیار باشکوهتر شد ، تولدش را تبریک گفتیم ...
و اینک با تمام وجود به او که همۀ زندگیم است می گویم :
" به تـو ، وجـودت را
به خودم ، بودنت را
و به دنیا ، آمدنت را
تبــریک می گـویم ."
ادامه مطلب ...
¦
at
۷/۰۱/۱۳۸۸ ۰۷:۱۸:۰۰ بعدازظهر
¦ ارسال با ایمیل
Labels: فیض الله عرب سرخی، محمد قوچاني ¦ 0 comments
Labels: فیض الله عرب سرخی، محمد قوچاني ¦ 0 comments
در بخشی از این نامه آمده است: امام راحل روز قدس را به عنوان نماد ظلم ستیزی علیه مسلمانان دنیا و به ویژه مردم مظلوم فلسطین مطرح کردند. لطفا برای ما روشن بفرمائید، جنابعالی به عنوان نماینده مردم تهران (که در رقابتی یک اسبه و با رانت نظارت استصوابی وارد مجلس شدید) چه موضع گیری در قبال کشته شدن مسلمانان مظلوم چچن و اویغور کردید؟ آیا آنان برادران مسلمان و مظلوم شما نبودند؟ در سایت الف معترض بودید که چرا علیه چین و روسیه شعار داده میشود؟ مگر شعار مرگ بر شوروی در حکومت امام سر داده نمیشد؟ آیا برداشت ما درست است که خون برادران مسلمان خود را در مقابل حمایت این دو کشور از پرونده هستهیی معامله کرده اید؟ کسانی که سالهای سال در جبهه بوده اند، شهید داده اند یا جانباز شده اند در زندانهای انفرادی متهم به براندازی هستند و مشاییها و محصولی ها در راس امورند. مطمئن باشید اگر روزی کشور در خطر قرار گیرد باز هم هاشم آقاجری با همان یک پای باقیمانده به دفاع از کیان کشور خواهد پرداخت و دوستان شما ... به امید خدا در پشت جبهه مشغول حمایت خواهند شد، همانگونه که روزنامه همفکر شما در زمان جنگ آنقدر از دولت حمایت کرد که حضرت امام از ارسال آن به جبههها جلوگیری کردند. آقای توکلی! شما به آقای کروبی نامه نوشتید و ایشان را به تضعیف نظام متهم کردید. آقایان خاتمی و موسوی را هم به اتهامات مشابه متهم میکنید، ولی آقای دکتر، میخواهیم بدانیم شما با نیروهای امنیتی که در درگیریهای بعد از انتخابات دهها نفر از موکلان شما را در خیابانها به ضرب گلوله و چماق کشتند هم نامه مینویسید؟ آیا این ضرب و شتمهای وحشیانه را در راستای تقویت نظام ارزیابی میکنید؟ اگر نمیکنید پس به موکلان خود توضیح دهید که به چه نحو از مسوولین نیروهای نظامی و شبه نظامی و قضایی به خاطر اعمالشان مواخذه کرده اید. ببخشید! فراموش کرده بودیم که شما در مجلس هفتم عزتمندانه از نمایندگان مجلس برای تحقیق و تفحص از برخی نهادهای خاص سلب اختیار فرمودید! جالب است که با این اختیارات فراوان همگان را هم به سکوت فرا میخوانید تا یک تنه در مقابل قانون گریزان بایستید. خیر آقای توکلی! شما اگر عزم و توان ایستادن در برابر کژی ها، قانون شکنیها و بی کفایتی این دولت را داشتید در همان مجلس هفتم یا در اوایل مجلس هشتم در مقابل آن میایستادید. در آن زمان که نه از موج سبز خبری بود، نه از آقای موسوی. آقای توکلی! انصاف دهید. اگر امروز پاسخگوی خلق خدا نیستید، می دانید که فردای قیامت باید پاسخگوی خدای این مردم باشید. و آنگاه شمایید و خلخالی که در این حکومت از پای کسی به زور کشیده شده باشد. و متاسفانه باید عرض کنیم آن که باید به آغوش ملت باز گردد شمایید، نه آقایان موسوی و خاتمی و کروبی.
متن کامل این نامه به نقل از سایت امروز در پی می آید:
جناب آقای احمد توکلی:
با سلام و تبریک عید سعید فطر، نامه شما به آقایان خاتمی و موسوی باعث تعجب و تاثر فراوان شد و افسوس خوردیم بر اینکه عقلای قوم اصولگرا نیز منطق و انصاف را کنار نهادند، یکه به قاضی رفتند و راضی برگشتند. نامه شما حاوی نکات و تهمتهای فراوانی بود که هر کدام جوابیههایی طولانی را طلب میکند. فقط قصد داریم به نکاتی در مورد نامه جنابعالی اشاره کنیم.
فرمودید که سعی نکنید با ذکر عیوب بی عملان جواب شما را بدهیم. سعی میکنیم که در این مطلب فقط به بی عملی خود شما اشاره کنیم و انتقاد از دوستان بی عمل شما را به "رسانه آزاد و بیطرف ملی" و روزنامههایی که در فضای "آزادی مطلق" منتشر میشوند واگذار کنیم.
۱. فرمودید در روز قدس شعارهایی سر داده شد که با فرمایشات امام راحل نظیر "جمهوری اسلامی، نه یک کلمه بیش، نه یک کلمه کم" در تضاد بود. جدا از اینکه حکومت فعلی چه بهرهای از جمهوریت و چه بهرهای از اسلامیت برده است، از شما سوال میکنیم آن زمان که همفکران سنتی شما بحث گذار از جمهوری اسلامی به حکومت اسلامی را مطرح میکردند موضع شما چه بود؟ زمانی که افرادی تجمیع دین و مردم سالاری را نا ممکن میدانستند و در تریبون نماز جمعه آن را تئوریزه میکردند چه موضع گیری کردید؟ بهتر است مواضع گذشته خود را برای نسل جوان امروز یاد آوری کنید تا به داشتن معیارهای دوگانه متهم نشوید.
۲. امام راحل روز قدس را به عنوان نماد ظلم ستیزی علیه مسلمانان دنیا و به ویژه مردم مظلوم فلسطین مطرح کردند. لطفا برای ما روشن بفرمائید، جنابعالی به عنوان نماینده مردم تهران (که در رقابتی یک اسبه و با رانت نظارت استصوابی وارد مجلس شدید) چه موضع گیری در قبال کشته شدن مسلمانان مظلوم چچن و اویغور کردید؟ آیا آنان برادران مسلمان و مظلوم شما نبودند؟ در سایت الف معترض بودید که چرا علیه چین و روسیه شعار داده میشود؟ مگر شعار مرگ بر شوروی در حکومت امام سر داده نمیشد؟ آیا برداشت ما درست است که خون برادران مسلمان خود را در مقابل حمایت این دو کشور از پرونده هستهیی معامله کرده اید؟ و آیا نباید انتظار داشت که روزی برای کسب امتیاز بیشتر خون برادران فلسطینی را هم معامله کنید، همانگونه که امروز در برخی محافل به صراحت اذعان می دارند که یکی از اهداف حمایت از مردم لبنان و فلسطین کسب امتیاز است؟
۳. در مورد ویژگیهای جریان سبز نکاتی را مطرح فرمودید که هر کدام بار حقوقی دارد و اگر دستگاه قضائی به غیر از آقای کروبی از فرد دیگری هم برای مدعیاتش سند و مدرک میخواست، قطعا شما باید پاسخگوی اتهامات مطرح شده توسط خود میبودید. صحبت از سند و مدرک شد، میخواستیم نظر شما را در مورد عملکرد دوگانه دستگاه قضائی بپرسیم. آقای کروبی مباحثی در مورد شکنجه و تجاوز در زندانها مطرح کردند، صدا و سیما به اشکال مختلف ایشان را متهم به دروغ گویی کرد، رسانههای اقتدار گرا ایشان را مورد حمله قرار دادند، هیاتی سریعاً تشکیل شد و از ایشان تقاضای سند و مدرک کردند، و پس از حمله به دفتر ایشان و ضبط کلیه اسناد و مدارک موجود هیئت اعلام نظر فرمود که ادعاهای آقای کروبی بی پایه و اساس است. حال در این کشور، آقای احمدینژاد، جلوی چشم ۵۰ میلیون ایرانی، آقایان هاشمی، ناطق، ... را به فساد مالی متهم کرد، مجری برنامه هیچ واکنشی به این عمل ایشان نشان نداد، سیما هیچ جوابیهای از آقای هاشمی پخش نکرد، حتی بر خلاف وعده آقای ضرغامی پس از انتخابات هم به ایشان فرصت پاسخگویی داده نشد، دستگاه قضائی از آقای احمدینژاد هیچ سند و مدرکی نخواست، هیچ هیاتی هم تشکیل نشد و خواهیم دید که عاقبت شکایت خانواده هاشمی هم به جایی بهتر از شکایت آقای تاجزاده از آقای جنتی ختم نمیشود. میخواستیم از شما به عنوان کسی که مدعی دفاع از عدالت و حقوق ملت است در مورد واکنشتان نسبت به این برخورد دوگانه دستگاه قضائی سوال کنیم.
۴. متاسفانه معلوم نیست بر طبق کدامین سند و مدرک ادعا کردید که اگر روزی تمامیت ارضی کشور به خطر بیفتد جوانان حامی آقایان موسوی و خاتمی از کشور دفاع نخواهند کرد و فقط مستضعفین که لابد به خاطر عملکرد اقتصادی درخشان دولت اصولگرا حامی شما هستند از انقلاب دفاع میکنند. آقای توکلی، لطفا شوخی نفرمائید! کسانی که سالهای سال در جبهه بوده اند، شهید داده اند یا جانباز شده اند در زندانهای انفرادی متهم به براندازی هستند و مشاییها و محصولی ها در راس امورند. مطمئن باشید اگر روزی کشور در خطر قرار گیرد باز هم هاشم آقاجری با همان یک پای باقیمانده به دفاع از کیان کشور خواهد پرداخت و دوستان شما ... به امید خدا در پشت جبهه مشغول حمایت خواهند شد، همانگونه که روزنامه همفکر شما در زمان جنگ آنقدر از دولت حمایت کرد که حضرت امام از ارسال آن به جبههها جلوگیری کردند. از خاطرات زمان امام گفتید. هنوز به خاطر میآوریم ۹۹ نفری را که در مقابل امام و دولت مورد حمایتش ایستادند و هنوز به یاد میآوریم که امام اسلام چه کسانی را آمریکایی می دانستند، .
۵. جناب توکلی! لطفا بفرمائید که آیا شما هیچگاه فرصت کرده اید نامهای هم به آقای احمدینژاد که در جایگاه اپوزیسیون تمام عیار نظام ۲۶ سال اول انقلاب را پر از فساد و تباهی و خیانت میپندارد بنویسید وبه ایشان هم نه به آن تندی که به آقایان موسوی و خاتمی حمله کردید که کمی ملایمتر انتقاد کنید. نکند که ترس از رد صلاحیت و حلاوت قدرت مانع این عمل شماست؟
۶. آقای توکلی! شما به آقای کروبی نامه نوشتید و ایشان را به تضعیف نظام متهم کردید. آقایان خاتمی و موسوی را هم به اتهامات مشابه متهم میکنید، ولی آقای دکتر، میخواهیم بدانیم شما با نیروهای امنیتی که در درگیریهای بعد از انتخابات دهها نفر از موکلان شما را در خیابانها به ضرب گلوله و چماق کشتند هم نامه مینویسید؟ آیا این ضرب و شتمهای وحشیانه را در راستای تقویت نظام ارزیابی میکنید؟ اگر نمیکنید پس به موکلان خود توضیح دهید که به چه نحو از مسوولین نیروهای نظامی و شبه نظامی و قضایی به خاطر اعمالشان مواخذه کرده اید. ببخشید! فراموش کرده بودیم که شما در مجلس هفتم عزتمندانه از نمایندگان مجلس برای تحقیق و تفحص از برخی نهادهای خاص سلب اختیار فرمودید! جالب است که با این اختیارات فراوان همگان را هم به سکوت فرا میخوانید تا یک تنه در مقابل قانون گریزان بایستید. خیر آقای توکلی! شما اگر عزم و توان ایستادن در برابر کژی ها، قانون شکنیها و بی کفایتی این دولت را داشتید در همان مجلس هفتم یا در اوایل مجلس هشتم در مقابل آن میایستادید. در آن زمان که نه از موج سبز خبری بود، نه از آقای موسوی.
۷. در این مطلب قصد انکار تعداد محدودی از تخریبها را که عمدتا در واکنش به خشونت نیروهای امنیتی بود نداریم، ولی برادر عزیز! لطف کنید و از دوستان سایت الف بخواهید تا فیلمهای موجود بر روی اینترنت از تخریبهایی که توسط نیروهای نظامی و شبه نظامی صورت گرفته را برایتان نمایش دهند! قضاوت با خود شما.
۸. جنابعالی خیلی سعی دارید که این دولت را قانونی جلوه دهید و در این نامه هم دولت کودتا را منتخب مردم معرفی کرده اید. به یاد داریم در مذاکرات کمیسیون اقتصادی مجلس، در جلسهای که به منظور بررسی واردات غیر قانونی دو میلیارد دلار بنزین صورت گرفته بود (که ظاهراً امسال نیز تکرار شده است)، خطاب به آقای نوذری فرمودید که "آقای نوذری دست در جیب ملت کرده است و آقای احمدینژاد هم دستورش را صادر کرده است!". جناب آقای توکلی! اینکه شما بالاخره به مردم جواب ندادید که مجازات کسی که دست در جیب ملت دارد چه شد به کنار. اگر باور دارید این دولت در جیب ملت دست برده است چگونه نمیتوانید باور کنید که در رای مردم نیز دست ببرد؟ آقای توکلی! فرض بگیریم که ما هیچ سند و مدرکی برای اثبات تقلّب در انتخابات نداشته باشیم (که داریم و دنبال فرصتی هستیم که انشاالله در سیمای "ملی" و نه سایت الف آنرا به مردم عزیز ارائه کنیم) ولی عقل که داریم! با کدام عقل سلیم باور کنیم که پس از شمارش ۲۰ میلیون رای و اعلان نتایج آن حتی یک رای باطله هم وجود نداشته است؟ یا بپذیریم که آقای کروبی در محله خود ۱۰ عدد رای بیشتر نیاورده باشد! نتایج شمارش آرا را در کنار سایر مدعیات آقای احمدینژاد از قبیل آمار نرخ تورم و نرخ بیکاری بگذارید تا میزان اعتماد به این دولت را بیشتر درک کنید. لطفا این صحبت را هم نفرمائید که تقلّب به این گستردگی (حدود ۲۵% کلّ آرا) در جمهوری اسلامی امکان پذیر نیست. کافیست به یاد بیاورید که در انتخابات مجلس ششم شورای نگهبان یک ماه انتخابات را به گروگان گرفت و قصد ابطال انتخابات را داشت و در آخر هم ۷۰۰ هزار رای مردم تهران (یعنی حدود ۳۰% آرا و بیشتر از تعداد رایی که شما با آن به مجلس راه پیدا کردید) را باطل کرد تا آقای حداد عادل به عنوان منتخب شورای نگهبان به مجلس راه پیدا کند.
در پایان می خواهیم از شما سوال کنیم که چگونه و با کدام منطق خود و جریانی که خود را به آن میچسبانید (هرچند از جنس آنها نیستید) را حق مطلق پنداشته و همگان را طلحه و زبیر می بینید! چه اتفاقی افتاده است که جریان حاکم در کشور مطرود مراجع تقلید و بزرگان حوزه است؟ چگونه در این حکومت جای فرزند شهید بهشتی کنج زندان است، خانواده شهیدان باکری و همت و رجایی و صدوقی در صف مخالفین شما هستند، بیت امام در مقابل شماست و مخالفان شما که سابقه بسیاری از آنها برای شما روشن است به جرم براندازی در زندان انفرادی هستند؟! آقای توکلی انصاف دهید چه کسی برانداز است؟ چه کسی آب به آسیاب دشمن میریزد؟ اصلاح طلبان یا کسانی که صدا و سیما را به بنیاد دروغ پراکنی تبدیل کرده اند و برای بی بی سی و صدای آمریکا مشتری درست میکنند؟ کسانی که در روز روشن و در عصر گردش اطلاعات مردم را به گلوله می بندند؟ کسانی که همه مسولین نظام را فاسد میدانند و همچون رجوی و سلطنت طلبان راجع به گذشته انقلاب صحبت میکنند؟ کسانی که هر روز هولوکاست را انکار میکنند و چهار پست کلیدی در کابینه به فردی می دهند که خود را دوست مردم اسرائیل معرفی میکند؟یا به گفته سایت طرفدار دولت وزیر سابق علومش با وزیر اسرائیلی دیدار میکند؟ کسانی که سطح دادگاه در کشور را به بیدادگاههای زمان استالین رساندند؟ کسانی که قشر نخبه این مملکت را فراری میدهند و دانشگاهها را به مقابله با نظام می کشانند؟ کسانی که به قول خود شما دست در جیب ملت دارند؟ کسانی که بدون مناقصه برنده میلیاردها دلار پروژه شده اند؟ کسانی که برایشان در دنیا فقط یک چیز مهم است: "حفظ قدرت، به هر وسیله، تحت هر نام و پوشش و به هر قیمت".
آقای توکلی! انصاف دهید. اگر امروز پاسخگوی خلق خدا نیستید، می دانید که فردای قیامت باید پاسخگوی خدای این مردم باشید. و آنگاه شمایید و خلخالی که در این حکومت از پای کسی به زور کشیده شده باشد. و متاسفانه باید عرض کنیم آن که باید به آغوش ملت باز گردد شمایید، نه آقایان موسوی و خاتمی و کروبی.
با احترام
۳۰ شهریور ۱۳۸۸
عارفه تاجزاده (فرزند مصطفی تاجزاده)
مهدی سحرخیز (فرزند عیسی سحرخیز)
علی طباطبائی (داماد مصطفی تاجزاده و برادر شهاب طباطبائی)
میثم نبوی (فرزند بهزاد نبوی)
یاسر نبوی (فرزند بهزاد نبوی)
متن کامل این نامه به نقل از سایت امروز در پی می آید:
جناب آقای احمد توکلی:
با سلام و تبریک عید سعید فطر، نامه شما به آقایان خاتمی و موسوی باعث تعجب و تاثر فراوان شد و افسوس خوردیم بر اینکه عقلای قوم اصولگرا نیز منطق و انصاف را کنار نهادند، یکه به قاضی رفتند و راضی برگشتند. نامه شما حاوی نکات و تهمتهای فراوانی بود که هر کدام جوابیههایی طولانی را طلب میکند. فقط قصد داریم به نکاتی در مورد نامه جنابعالی اشاره کنیم.
فرمودید که سعی نکنید با ذکر عیوب بی عملان جواب شما را بدهیم. سعی میکنیم که در این مطلب فقط به بی عملی خود شما اشاره کنیم و انتقاد از دوستان بی عمل شما را به "رسانه آزاد و بیطرف ملی" و روزنامههایی که در فضای "آزادی مطلق" منتشر میشوند واگذار کنیم.
۱. فرمودید در روز قدس شعارهایی سر داده شد که با فرمایشات امام راحل نظیر "جمهوری اسلامی، نه یک کلمه بیش، نه یک کلمه کم" در تضاد بود. جدا از اینکه حکومت فعلی چه بهرهای از جمهوریت و چه بهرهای از اسلامیت برده است، از شما سوال میکنیم آن زمان که همفکران سنتی شما بحث گذار از جمهوری اسلامی به حکومت اسلامی را مطرح میکردند موضع شما چه بود؟ زمانی که افرادی تجمیع دین و مردم سالاری را نا ممکن میدانستند و در تریبون نماز جمعه آن را تئوریزه میکردند چه موضع گیری کردید؟ بهتر است مواضع گذشته خود را برای نسل جوان امروز یاد آوری کنید تا به داشتن معیارهای دوگانه متهم نشوید.
۲. امام راحل روز قدس را به عنوان نماد ظلم ستیزی علیه مسلمانان دنیا و به ویژه مردم مظلوم فلسطین مطرح کردند. لطفا برای ما روشن بفرمائید، جنابعالی به عنوان نماینده مردم تهران (که در رقابتی یک اسبه و با رانت نظارت استصوابی وارد مجلس شدید) چه موضع گیری در قبال کشته شدن مسلمانان مظلوم چچن و اویغور کردید؟ آیا آنان برادران مسلمان و مظلوم شما نبودند؟ در سایت الف معترض بودید که چرا علیه چین و روسیه شعار داده میشود؟ مگر شعار مرگ بر شوروی در حکومت امام سر داده نمیشد؟ آیا برداشت ما درست است که خون برادران مسلمان خود را در مقابل حمایت این دو کشور از پرونده هستهیی معامله کرده اید؟ و آیا نباید انتظار داشت که روزی برای کسب امتیاز بیشتر خون برادران فلسطینی را هم معامله کنید، همانگونه که امروز در برخی محافل به صراحت اذعان می دارند که یکی از اهداف حمایت از مردم لبنان و فلسطین کسب امتیاز است؟
۳. در مورد ویژگیهای جریان سبز نکاتی را مطرح فرمودید که هر کدام بار حقوقی دارد و اگر دستگاه قضائی به غیر از آقای کروبی از فرد دیگری هم برای مدعیاتش سند و مدرک میخواست، قطعا شما باید پاسخگوی اتهامات مطرح شده توسط خود میبودید. صحبت از سند و مدرک شد، میخواستیم نظر شما را در مورد عملکرد دوگانه دستگاه قضائی بپرسیم. آقای کروبی مباحثی در مورد شکنجه و تجاوز در زندانها مطرح کردند، صدا و سیما به اشکال مختلف ایشان را متهم به دروغ گویی کرد، رسانههای اقتدار گرا ایشان را مورد حمله قرار دادند، هیاتی سریعاً تشکیل شد و از ایشان تقاضای سند و مدرک کردند، و پس از حمله به دفتر ایشان و ضبط کلیه اسناد و مدارک موجود هیئت اعلام نظر فرمود که ادعاهای آقای کروبی بی پایه و اساس است. حال در این کشور، آقای احمدینژاد، جلوی چشم ۵۰ میلیون ایرانی، آقایان هاشمی، ناطق، ... را به فساد مالی متهم کرد، مجری برنامه هیچ واکنشی به این عمل ایشان نشان نداد، سیما هیچ جوابیهای از آقای هاشمی پخش نکرد، حتی بر خلاف وعده آقای ضرغامی پس از انتخابات هم به ایشان فرصت پاسخگویی داده نشد، دستگاه قضائی از آقای احمدینژاد هیچ سند و مدرکی نخواست، هیچ هیاتی هم تشکیل نشد و خواهیم دید که عاقبت شکایت خانواده هاشمی هم به جایی بهتر از شکایت آقای تاجزاده از آقای جنتی ختم نمیشود. میخواستیم از شما به عنوان کسی که مدعی دفاع از عدالت و حقوق ملت است در مورد واکنشتان نسبت به این برخورد دوگانه دستگاه قضائی سوال کنیم.
۴. متاسفانه معلوم نیست بر طبق کدامین سند و مدرک ادعا کردید که اگر روزی تمامیت ارضی کشور به خطر بیفتد جوانان حامی آقایان موسوی و خاتمی از کشور دفاع نخواهند کرد و فقط مستضعفین که لابد به خاطر عملکرد اقتصادی درخشان دولت اصولگرا حامی شما هستند از انقلاب دفاع میکنند. آقای توکلی، لطفا شوخی نفرمائید! کسانی که سالهای سال در جبهه بوده اند، شهید داده اند یا جانباز شده اند در زندانهای انفرادی متهم به براندازی هستند و مشاییها و محصولی ها در راس امورند. مطمئن باشید اگر روزی کشور در خطر قرار گیرد باز هم هاشم آقاجری با همان یک پای باقیمانده به دفاع از کیان کشور خواهد پرداخت و دوستان شما ... به امید خدا در پشت جبهه مشغول حمایت خواهند شد، همانگونه که روزنامه همفکر شما در زمان جنگ آنقدر از دولت حمایت کرد که حضرت امام از ارسال آن به جبههها جلوگیری کردند. از خاطرات زمان امام گفتید. هنوز به خاطر میآوریم ۹۹ نفری را که در مقابل امام و دولت مورد حمایتش ایستادند و هنوز به یاد میآوریم که امام اسلام چه کسانی را آمریکایی می دانستند، .
۵. جناب توکلی! لطفا بفرمائید که آیا شما هیچگاه فرصت کرده اید نامهای هم به آقای احمدینژاد که در جایگاه اپوزیسیون تمام عیار نظام ۲۶ سال اول انقلاب را پر از فساد و تباهی و خیانت میپندارد بنویسید وبه ایشان هم نه به آن تندی که به آقایان موسوی و خاتمی حمله کردید که کمی ملایمتر انتقاد کنید. نکند که ترس از رد صلاحیت و حلاوت قدرت مانع این عمل شماست؟
۶. آقای توکلی! شما به آقای کروبی نامه نوشتید و ایشان را به تضعیف نظام متهم کردید. آقایان خاتمی و موسوی را هم به اتهامات مشابه متهم میکنید، ولی آقای دکتر، میخواهیم بدانیم شما با نیروهای امنیتی که در درگیریهای بعد از انتخابات دهها نفر از موکلان شما را در خیابانها به ضرب گلوله و چماق کشتند هم نامه مینویسید؟ آیا این ضرب و شتمهای وحشیانه را در راستای تقویت نظام ارزیابی میکنید؟ اگر نمیکنید پس به موکلان خود توضیح دهید که به چه نحو از مسوولین نیروهای نظامی و شبه نظامی و قضایی به خاطر اعمالشان مواخذه کرده اید. ببخشید! فراموش کرده بودیم که شما در مجلس هفتم عزتمندانه از نمایندگان مجلس برای تحقیق و تفحص از برخی نهادهای خاص سلب اختیار فرمودید! جالب است که با این اختیارات فراوان همگان را هم به سکوت فرا میخوانید تا یک تنه در مقابل قانون گریزان بایستید. خیر آقای توکلی! شما اگر عزم و توان ایستادن در برابر کژی ها، قانون شکنیها و بی کفایتی این دولت را داشتید در همان مجلس هفتم یا در اوایل مجلس هشتم در مقابل آن میایستادید. در آن زمان که نه از موج سبز خبری بود، نه از آقای موسوی.
۷. در این مطلب قصد انکار تعداد محدودی از تخریبها را که عمدتا در واکنش به خشونت نیروهای امنیتی بود نداریم، ولی برادر عزیز! لطف کنید و از دوستان سایت الف بخواهید تا فیلمهای موجود بر روی اینترنت از تخریبهایی که توسط نیروهای نظامی و شبه نظامی صورت گرفته را برایتان نمایش دهند! قضاوت با خود شما.
۸. جنابعالی خیلی سعی دارید که این دولت را قانونی جلوه دهید و در این نامه هم دولت کودتا را منتخب مردم معرفی کرده اید. به یاد داریم در مذاکرات کمیسیون اقتصادی مجلس، در جلسهای که به منظور بررسی واردات غیر قانونی دو میلیارد دلار بنزین صورت گرفته بود (که ظاهراً امسال نیز تکرار شده است)، خطاب به آقای نوذری فرمودید که "آقای نوذری دست در جیب ملت کرده است و آقای احمدینژاد هم دستورش را صادر کرده است!". جناب آقای توکلی! اینکه شما بالاخره به مردم جواب ندادید که مجازات کسی که دست در جیب ملت دارد چه شد به کنار. اگر باور دارید این دولت در جیب ملت دست برده است چگونه نمیتوانید باور کنید که در رای مردم نیز دست ببرد؟ آقای توکلی! فرض بگیریم که ما هیچ سند و مدرکی برای اثبات تقلّب در انتخابات نداشته باشیم (که داریم و دنبال فرصتی هستیم که انشاالله در سیمای "ملی" و نه سایت الف آنرا به مردم عزیز ارائه کنیم) ولی عقل که داریم! با کدام عقل سلیم باور کنیم که پس از شمارش ۲۰ میلیون رای و اعلان نتایج آن حتی یک رای باطله هم وجود نداشته است؟ یا بپذیریم که آقای کروبی در محله خود ۱۰ عدد رای بیشتر نیاورده باشد! نتایج شمارش آرا را در کنار سایر مدعیات آقای احمدینژاد از قبیل آمار نرخ تورم و نرخ بیکاری بگذارید تا میزان اعتماد به این دولت را بیشتر درک کنید. لطفا این صحبت را هم نفرمائید که تقلّب به این گستردگی (حدود ۲۵% کلّ آرا) در جمهوری اسلامی امکان پذیر نیست. کافیست به یاد بیاورید که در انتخابات مجلس ششم شورای نگهبان یک ماه انتخابات را به گروگان گرفت و قصد ابطال انتخابات را داشت و در آخر هم ۷۰۰ هزار رای مردم تهران (یعنی حدود ۳۰% آرا و بیشتر از تعداد رایی که شما با آن به مجلس راه پیدا کردید) را باطل کرد تا آقای حداد عادل به عنوان منتخب شورای نگهبان به مجلس راه پیدا کند.
در پایان می خواهیم از شما سوال کنیم که چگونه و با کدام منطق خود و جریانی که خود را به آن میچسبانید (هرچند از جنس آنها نیستید) را حق مطلق پنداشته و همگان را طلحه و زبیر می بینید! چه اتفاقی افتاده است که جریان حاکم در کشور مطرود مراجع تقلید و بزرگان حوزه است؟ چگونه در این حکومت جای فرزند شهید بهشتی کنج زندان است، خانواده شهیدان باکری و همت و رجایی و صدوقی در صف مخالفین شما هستند، بیت امام در مقابل شماست و مخالفان شما که سابقه بسیاری از آنها برای شما روشن است به جرم براندازی در زندان انفرادی هستند؟! آقای توکلی انصاف دهید چه کسی برانداز است؟ چه کسی آب به آسیاب دشمن میریزد؟ اصلاح طلبان یا کسانی که صدا و سیما را به بنیاد دروغ پراکنی تبدیل کرده اند و برای بی بی سی و صدای آمریکا مشتری درست میکنند؟ کسانی که در روز روشن و در عصر گردش اطلاعات مردم را به گلوله می بندند؟ کسانی که همه مسولین نظام را فاسد میدانند و همچون رجوی و سلطنت طلبان راجع به گذشته انقلاب صحبت میکنند؟ کسانی که هر روز هولوکاست را انکار میکنند و چهار پست کلیدی در کابینه به فردی می دهند که خود را دوست مردم اسرائیل معرفی میکند؟یا به گفته سایت طرفدار دولت وزیر سابق علومش با وزیر اسرائیلی دیدار میکند؟ کسانی که سطح دادگاه در کشور را به بیدادگاههای زمان استالین رساندند؟ کسانی که قشر نخبه این مملکت را فراری میدهند و دانشگاهها را به مقابله با نظام می کشانند؟ کسانی که به قول خود شما دست در جیب ملت دارند؟ کسانی که بدون مناقصه برنده میلیاردها دلار پروژه شده اند؟ کسانی که برایشان در دنیا فقط یک چیز مهم است: "حفظ قدرت، به هر وسیله، تحت هر نام و پوشش و به هر قیمت".
آقای توکلی! انصاف دهید. اگر امروز پاسخگوی خلق خدا نیستید، می دانید که فردای قیامت باید پاسخگوی خدای این مردم باشید. و آنگاه شمایید و خلخالی که در این حکومت از پای کسی به زور کشیده شده باشد. و متاسفانه باید عرض کنیم آن که باید به آغوش ملت باز گردد شمایید، نه آقایان موسوی و خاتمی و کروبی.
با احترام
۳۰ شهریور ۱۳۸۸
عارفه تاجزاده (فرزند مصطفی تاجزاده)
مهدی سحرخیز (فرزند عیسی سحرخیز)
علی طباطبائی (داماد مصطفی تاجزاده و برادر شهاب طباطبائی)
میثم نبوی (فرزند بهزاد نبوی)
یاسر نبوی (فرزند بهزاد نبوی)
ادامه مطلب ...
داشتم فکر می کردم که چه جوری باید به صبا بگیم که بابا فیض الله هنوز تو سفره ولی به تو اجازه دادن که ببینیش.
داشتم فکر می کردم که در مورد چشم بند و لباس زندان و دمپایی پلاستیکی بابا فیض الله چی باید به صبا بگیم.
فکر می کردم که چه جوری برای صبا اثبات کنیم که این آدمهایی که بابا فیض الله رو میارن همون آقا دزدهایی نیستن که به خونه بابا فیض الله حمله کردن و وسایلشو بردن.
داشتم فکر می کردم که فکر کردن چه فایده ای داره !
دیگه فکر نکردم !!
صبا جان تو هم به چیزی فکر نکن و بخواب و به داستان خاله گوش کن :
یکی بود یکی نبود. توی این زمین پهناور یه آدم خیلی خوب زندگی می کرد. یه آدمی به نام حسین (ع). این آدم دوست و یاران خیلی خوبی داشت که مثل خودش دنبال حق و حقیقت بودن. توی همین زمین پهناور آدم هایی هم بودن که می خواستن حسین (ع) و یارانش رو آزار بدن و حقشون رو ازشون بگیرن و برای گرفتن این حق دست به هر کاری می زدن.
صبا می پرسه : خاله فاطمه، اونوقت حسین چی کار کرد؟
می گم : همون کاری که هر آدم خوبی در برابر بدی می کنه. حسین (ع) قیام کرد.
صبا می پرسه : خاله، قیام یعنی چی؟
می گم : خاله جون قیام یعنی جلوی ظلم سکوت نکردن.
می پرسه : ظلم یعنی چی؟
می گم : یعنی یه نفر که فکر می کنه زورش زیاده به بقیه زور بگه. مثل این می مونه که کسی به زور عروسکتو ازت بگیره و بعدش هم کتکت بزنه.
چشماش از تعجب گرد میشه و می گه : آخه چرا کسی باید این کارو بکنه ! من که به کسی بدی نکردم !
خواستم جوابشو بدم دیدم این یکی از سئوالات بی جواب خودمه که مدتهاست بهش فکر می کنم.
گفتم : خاله جون آدم بدها آدمهای خوب رو دوست ندارن و این دلیل ظلمشونه.
جوابم براش قانع کننده نبود اما صبورانه از این موضوع گذشت. از صبر یه دختر بچه سه ساله متعجب نشدم. این طفل نوه فیض الله عرب سرخی قهرمان اسطورهامه و توقعی جز این ازش ندارم.
دوباره می پرسه : بالاخره چی شد خاله ؟ حسین (ع) به حقش رسید و آدم بدها رو نابود کرد؟
می گم : خاله جون به این سادگی ها هم که نبود. حسین (ع) خیلی از دوستها و اعضای خانوادشو تو این راه از دست داد.
می پرسه : یعنی چی که از دست داد؟
می گم : یعنی شهید شدن.
می پرسه : شهید یعنی چی ؟
می گم : شهید به آدمی می گن که در راه خدا و رسوا کردن آدم بدها جونشو از دست میده.
همین طور که این حرفها رو می زنم تصویر ندا و سهراب و اشکان و خیلی از شهدای حوادث اخیر از جلوی چشمام می گذره.
وقتی می بینم که چشمای صبا گیج خوابه اما به زور خودشو بیدار نگه داشته که ببینه بالاخره حسین (ع) حقشو می گیره یا نه، از اینکه شبها سرم رو روی بالش می گذارم و می خوابم بدون اینکه بدونم کی ظلم تموم می شه و حق به حق دار می رسه، خجالت می کشم.
به صبا می گم : خاله جون معلومه که حسین (ع) به حقش می رسه.
می پرسه : از کجا معلومه خاله ؟
می گم : خاله جون هیچ ظلمی تو دنیا موندنی نیست. آدم بدها همیشه رسوا می شن.
می پرسه رسوا یعنی چی خاله ؟
می گم : یعنی وقتی که بدی اون آدمها رو همه می بینن غیر از خودشون.
خواستم ادامه بدم که دیدم صبا نفس راحتی کشید و خوابید.
آسوده بخواب عزیز خاله. خاله بهت قول میده که هیچ آدم بدی روی زمین نمونه
داشتم فکر می کردم که در مورد چشم بند و لباس زندان و دمپایی پلاستیکی بابا فیض الله چی باید به صبا بگیم.
فکر می کردم که چه جوری برای صبا اثبات کنیم که این آدمهایی که بابا فیض الله رو میارن همون آقا دزدهایی نیستن که به خونه بابا فیض الله حمله کردن و وسایلشو بردن.
داشتم فکر می کردم که فکر کردن چه فایده ای داره !
دیگه فکر نکردم !!
صبا جان تو هم به چیزی فکر نکن و بخواب و به داستان خاله گوش کن :
یکی بود یکی نبود. توی این زمین پهناور یه آدم خیلی خوب زندگی می کرد. یه آدمی به نام حسین (ع). این آدم دوست و یاران خیلی خوبی داشت که مثل خودش دنبال حق و حقیقت بودن. توی همین زمین پهناور آدم هایی هم بودن که می خواستن حسین (ع) و یارانش رو آزار بدن و حقشون رو ازشون بگیرن و برای گرفتن این حق دست به هر کاری می زدن.
صبا می پرسه : خاله فاطمه، اونوقت حسین چی کار کرد؟
می گم : همون کاری که هر آدم خوبی در برابر بدی می کنه. حسین (ع) قیام کرد.
صبا می پرسه : خاله، قیام یعنی چی؟
می گم : خاله جون قیام یعنی جلوی ظلم سکوت نکردن.
می پرسه : ظلم یعنی چی؟
می گم : یعنی یه نفر که فکر می کنه زورش زیاده به بقیه زور بگه. مثل این می مونه که کسی به زور عروسکتو ازت بگیره و بعدش هم کتکت بزنه.
چشماش از تعجب گرد میشه و می گه : آخه چرا کسی باید این کارو بکنه ! من که به کسی بدی نکردم !
خواستم جوابشو بدم دیدم این یکی از سئوالات بی جواب خودمه که مدتهاست بهش فکر می کنم.
گفتم : خاله جون آدم بدها آدمهای خوب رو دوست ندارن و این دلیل ظلمشونه.
جوابم براش قانع کننده نبود اما صبورانه از این موضوع گذشت. از صبر یه دختر بچه سه ساله متعجب نشدم. این طفل نوه فیض الله عرب سرخی قهرمان اسطورهامه و توقعی جز این ازش ندارم.
دوباره می پرسه : بالاخره چی شد خاله ؟ حسین (ع) به حقش رسید و آدم بدها رو نابود کرد؟
می گم : خاله جون به این سادگی ها هم که نبود. حسین (ع) خیلی از دوستها و اعضای خانوادشو تو این راه از دست داد.
می پرسه : یعنی چی که از دست داد؟
می گم : یعنی شهید شدن.
می پرسه : شهید یعنی چی ؟
می گم : شهید به آدمی می گن که در راه خدا و رسوا کردن آدم بدها جونشو از دست میده.
همین طور که این حرفها رو می زنم تصویر ندا و سهراب و اشکان و خیلی از شهدای حوادث اخیر از جلوی چشمام می گذره.
وقتی می بینم که چشمای صبا گیج خوابه اما به زور خودشو بیدار نگه داشته که ببینه بالاخره حسین (ع) حقشو می گیره یا نه، از اینکه شبها سرم رو روی بالش می گذارم و می خوابم بدون اینکه بدونم کی ظلم تموم می شه و حق به حق دار می رسه، خجالت می کشم.
به صبا می گم : خاله جون معلومه که حسین (ع) به حقش می رسه.
می پرسه : از کجا معلومه خاله ؟
می گم : خاله جون هیچ ظلمی تو دنیا موندنی نیست. آدم بدها همیشه رسوا می شن.
می پرسه رسوا یعنی چی خاله ؟
می گم : یعنی وقتی که بدی اون آدمها رو همه می بینن غیر از خودشون.
خواستم ادامه بدم که دیدم صبا نفس راحتی کشید و خوابید.
آسوده بخواب عزیز خاله. خاله بهت قول میده که هیچ آدم بدی روی زمین نمونه
ادامه مطلب ...
هرگزم نقش تو از لوح دل وجان نرود * هرگز از یاد من آن سروخرامان نرود
هرچه جز بار غمت بر دل مسکین من است * برود از دل من وز دل من آن نرود
آن چنان مهر توام در دل وجان جای گرفت * که اگر سر برود از دل واز جان نرود
گر رود از پی خوبان دل من معذور است * درد دارد چه کند کز پی درمان نرود
دو ماه است با خودم کلنجار می روم. آیا درمورد دکتر عبدالله رمضانزاده چیزی بنویسم یا نه؟ بنویسم ممکن است بارش گران تر شود.ننویسم فردا درحضور تاریخ چه توجیهی دارم؟ و مهمتر از همه با وجدان معترض خود چگونه کنار بیایم؟ اما سرانجام گریه های دوباره مادرم که عکسی از من ودکتر رمضانزاده را بردیوار اتاقش نصب نموده ، وادارم کرد دست به قلم برده وبنویسم. اما قبل از شروع به نوشتن، قرآن را باز کردم وبا نیت راهنمایی، دست تمنا به پیشگاه خدای منان دراز کردم. اواخر سوره طه و آیه ای که شک ندارم مخاطبش عبدالله در بند است. بنده رشید ودینداری که در این ایام جز صبر چاره ای ندارد "فاصبر علی ما یقولون وسبح بحمد ربک قبل طلوع الشمس و قبل غروبها و من انای الیل فسبح واطراف النهار لعلک ترضی"طه- 130. بیش از دو ماه است او را زندانی کرده اند. از همان روزهای اول در تلاش بودیم برای آزادی اش اگر کاری از دستمان بر می آید انجام دهیم. نامه سرگشاده ای نوشتیم- با امضای جمعی از فعالان سیاسی کردستان - برای رئیس قوه قضائیه. شنیده بودیم در زمان دستگیری حسابی کتکش زده اند. بعدها هم وقتی ماشین شخصی اش را به خانواده تحویل دادند هنوز خون سر وصورتش برصندلی ماشین مانده بود. می ترسیدیم بلایی سرش بیاید. هنوز هم می ترسیم. عبدالله رمضانزاده در آستانه پنجاه سالگی است.. فرزند ودست پرورده انقلاب محسوب می شود. مجذوب امام خمینی است. آرمان هایی دارد. گمان می کند اگر اندیشه های امام تحقق یابد وطن گلستان می شود.. بعدها که قانون اساسی به عنوان عصاره تفکر امام خمینی تدوین شد ، عدالت ، محور آن شد. دهها اصل را به حقوق آدم ها! اختصاص دادند. گفته شد انسان جز خدا عبد هیچ کس نیست. کسی نمی تواند چیزی را بر مردم تحمیل کند. در دولت اسلامی هرچه ملت بخواهند آن می شود. جمله معروف رهبر انقلاب را به یاد داریم که گفت "میزان رای ملت است". خوب طبیعی است از آنجا که انسان معصوم وکامل وبری از خطا نیست، تصور می کردیم به مرور مسیر کمال طی خواهد شد واگر درسال های اول انقلاب به دلیل ماهیت انقلاب برخی بی عدالتی ها وجود داشته هرچه جلوتر برویم بهتر می شود ومدینه فاضله مورد نظر ما زمینه تحقق پیدا خواهد کرد. رمضانزاده کرد شیعی است. درسال های اول انقلاب به ما یاد دادند که تلاش برای عدالت واخلاق وانسانیت وآزادگی ، شیعه وسنی نمی شناسد. راست هم گفته بودند. چه فرقی می کند وقتی ظلم وستم برسر ملت ببارد همان کسی که به پیشانی حجاریان تیرشلیک می کند ملامحمد ربیعی را نیز نشانه می رود. اما برای رمضانزاده و هم جنس ها و هم فکران او هرگز قابل تصور نبود که به نام دفاع از اسلام ونظام ، ستم بر ملت روا دیده شود. لذا رمضانزاده وهمفکرانش ، از سال 57 تاروز دستگیری تمام قد به دفاع از نظامی پرداخته اند که قرار بود به نام اسلام ، عادلانه حکومت کند.
در سال 1376سید محمد خاتمی درانتخابات دوم خرداد76 پیروز شده بود. استاندار راست گرا می بایست برود و جای خود را به کسی بدهد که از اردوگاه اصلاح طلبان باشد. یعنی کسی که مردم محور ومردم باور باشد. به جای اینکه ملت را رعیت بداند ، خود را نوکر وخدمتگذار ملت بشمارد. قرعه فال به نام عبدالله رمضانزاده زدند. جوانی سرزنده وخوش فکر. ابتدا خیلی جوان می نمود. به گمانم حدود 35 یا 36سالش بود. خیلی زود با مردم – به ویژه جوانان- کردستان اخت شد. از آنجا که از دوران ابتدایی از زادگاهش بیجار به تهران مهاجرت کرده بود، عده ای می کوشیدند در مورد مسائل استان اطلاعاتی را به او منتقل کنند غافل از اینکه رمضانزاده درمورد کردستان و دردها ومصائب مردمانش اطلاعات کافی داشت. مهمتر اینکه رساله دکترایش را به بررسی وضعیت قومیت های ایرانی – از جمله کردها- اختصاص داده بود و تقریبا مسائل منطقه را از ریشه می شناخت. فکر نو داشت. توسعه را به خوبی می شناخت. گرچه دارای دکترای علوم سیاسی بود، در وزارت کشور فعالیت کرده بود ورویکردی سیاسی به توسعه داشت اما به سرعت دریافت توسعه اقتصادی درمنطقه کردستان دراولویت جدی قرار دارد. بعدها که در اداره کل صنایع استان مشغول به کارشدم تقریبا هر روز با درجلسات وبازدیدها وسفرهای زیادی در کنارش بودم، بیشتر به حساسیت او نسبت به توسعه کردستان پی بردم. او فرزند جبهه و جهاد و سالیانی با کمیته های انقلاب درتهران همکاری داشته بود ، در آن ایام حتی یک بار در وجود او تردید نسبت به حقانیت انقلاب اسلامی وراه امام خمینی مشاهده نکردم. یک انقلابی صادق، متعهد وتمام قد و نیز یک لحظه احساس نکردم نسبت به دردهای مردم کردستان بی تفاوت باشد.
از آنجا که دربحران ها بهتر می توان توان وصداقت ومنویات افراد را شناخت برخورد او دربحرانی که در اسفندسال 77 در سنندج روی داد و تعدادی از جوانان سنندجی ویک سرباز نیروی انتظامی کشته شدند ، برایم قابل تامل بود. رمضانزاده درآن حادثه خیلی سختی کشید. با اینکه دیگران زمینه تجمع را فراهم کرده و خود از دور نظاره گربود ، تقریبا تمام کاسه وکوزه ها برسر رمضانزاده شکسته شد که به عنوان استاندار استان ، ریاست شورای تامین استان را برعهده داشت. در آن سه - چهار روز اکثر اوقات به همره تعدادی از دوستان نزدیک در کنارش بودیم. زجری که درآن روزها کشید طاقت فرسا بود. بلاشک اگر نبود درایت ، صبر وتیزهوشی ویه در آن بحران، ده ها نفر کشته می شدند. بسیار تحت فشار بود. از یکسو مخالفان داخلی وخارجی نظام و از سوی دیگر تندروهای درون حکومت. از دوطرف بروی فشار می آوردند و اورا مقصر می دانستند. شاید اگر تمام زوایای آن حادثه در آینده روشن شود ، نقش سازنده وهشیارانه عبدالله عیان شود. حادثه اسفند77سنندج یکی از امتحان های سختی بود که به صداقت وتعهد رمضانزاده نمره قبولی داد. گرچه هنوز هم گروه های بی انصاف اپوزسیون به خاطر آن وی را مورد سرزنش قرار می دهند اما او در آن حادثه دغدغه مردم ونظام را توامان داشت وبا توجه به حجم توطئه با کمترین صدمات آن را به پایان برد. فقط درایت او بود که توانست دهها قبضه تیربار مستقر درخیابان های شهر را بلا اثر سازد!
روزگار می گذشت وعلی رغم جو سازی های عناصر جریان راست و حملاتی که از سوی آن ها علیه عبدالله انجام می گرفت. وی در اکثر عرصه ها توانسته بود رضایت نسبی مردم را بدست آورد. فضای امنیتی حاکم برمنطقه تاحدی کاهش یافته بود. بگیر وببندهای بی رویه منتقدان نظام کم رنگ شده ودر حوزه اجتماعی یک فضای امید وشادابی درجامعه بوجود آمده بود. بسیاری از طرح های اقتصادی که درسال های بعد توسط دولتمردان کلید خورد مربوط به زمان مسئولیت وی دراستان بود. مقاومت مردانه او دربرابر ابطال انتخابات مجلس شورای اسلامی در شهرستان های سقز وبانه فراموش ناشدنی است.
چهار سال اول خاتمی به پایان رسید. در دور رمضانزاده ، که اینک درعرصه اجرا آبدیده تر شده بود و خاتمی دریافته بود توان وظرفیت بالایی دارد ، برای تصدی سخنگویی دولت اصلاحات راهی تهران شد. کار سختی بود. اینگونه کارها که ارتباط بسیار نزدیکی با رسانه ها دارد وکوچکترین خطا درموضع گیری ها ممکن بود یک بحران ایجاد کند ، برای صاحبانش سخت وخطرناک است. اما عبدالله با سربلندی از این آزمون نیز سربرآورد. مخالفان اصلاحات که نرمش دربرابر مردم را بر نمی تافتند – البته – از روش ومشی خاتمی و به تبع آن یاران او و فردی نظیر رمضانزاده راضی نبودند . به همین دلیل از همان سال اول جوسازی وفشار علیه او در مسند سخنگویی دولت شروع شد. بارها علیه او نوشتند.تهدید کردند.به دادگاه کشاندند وداستان های دیگر. اما هیچکدام باعث نشد ه از راه درستی که برگزیده بود اندکی کوتاه بیاید. او اینک یک کرد سربلند ملی اندیش خوش فکر وسرشناس شده بود که در کنار تلاش برای سربلندی ایران، یکی از دغدغه هایش رفع ستم وتبعیض از هم وطنان کرد زبانش بود. برای اجرای اصل 15 قانون اساسی وآزادشدن آموزش زبان کردی تلاش زیاد کرد تا اینکه سرانجام رشته کارشناسی زبان وادبیات کردی در دانشگاه تصویب شد. در دوران اصلاحات دانشجو جذب شد اما کوته بینان مردم ناباور از اجرای آن ممانعت کردند. نشو ونمای نهادهای مدنی و تشکل های مردمی غیردولتی، فعالیت های فرهنگی، نشر کتب ونشریات محلی و رونق گرفتن فضای اندیشه ونشر از دستاوردهای حضور اوه دراستان و حمایتش از منطقه درمسند دبیری هیئت دولت بود. هرگز تلاش وی درسال 78 برای تصویب 11 میلیون دلار ارز 300تومانی برای حمایت از صنعتگران استان درسال 78 فراموش نمی شود.
دولت خاتمی به آخر عمر خود نزدیکتر می شد. جنب وجوش انتخاباتی سراسرکشور را فراگرفت.جریان مخالف اصلاحات با تمام توان حکومتی به میدان آمده بود. اصلاح طلبان نیز در چهار جبهه به استقبال انتخابات رفتند. با چهار نامزد. فعالان سیاسی مناطق کردنشین نیز همچون سایر مناطق به تکاپو افتادند. شاید برای اولین بار زمینه شکل گیری یک حرکت غیردولتی –غیراپوزسیون درمنطقه فراهم شده بود. جمعی از همفکران اصلاح طلب دورهم گردآمده و "جریان اصلاح طلبان کرد" درقالب نشست های هم اندیشی اصلاح طلبان کرد را راه اندازی کردند. محور اصلی این جریان – بی شک- دکتر عبدالله رمضانزاده بود. این مطلب را از این باب به تفصیل می نویسم که شنیده شده یکی از فشارهای زندان برعبدالله از سوی زندانبانان وبازجویان به واسطه همین جریان بوده و شرم آورتر اینکه از او درباره ارتباطش با گروه های مسلح مخالف نظام پرسیده اند!
اولین نشست هم اندیشی اصلاح طلبان کردستان دراسفند1383 در سالن اجتماعات مجتمع فرهنگیان سنندج با حضور حدود یکصد نفراز فعالان سیاسی کرد برگزار شد. جمعی سخن راندند. دکتر رمضانزاده نیز. محور آن نشست "تلاش برای حضور فعال مردم کردستان درانتخابات "بود. همراهی با اصلاح طلبان کشور ونیز طرح مطالبات مشروع وقانونی کردها مورد تاکید قرار گرفت. پساز نشست حملات تند وبی انصافانه علیه رمضانزاده وحاضران نشست از سوی جناح ضد اصلاحات شروع شد. واقعا مشخص نشد چه رفتار وگفتار خلاف قانونی درآن جمع مطرح شده است که مخالفان چنان بی رحمانه به آنان حمله کردند. نشست دوم در کرمانشاه برگزار شد. حتی تعدادی از منتقدان نشست هم سخنرانی کردند ونوشته های کیهان ورسالت را علیه اصلاح طلبان کرد تکرار کردند. شاه بیت مطالبات آن نشست از سوی رمضانزاده مطرح شد: " حفظ منزلت فرهنگی ، سیاسی و اقتصادی کردهای هم وطن در چارچوب قانون اساسی". ترکیب کم نظیر شرکت کنندگان درنشست دوم ، که از فعالان سیاسی چهار استان کردنشین غرب تشکیل شده بود بیشتر مخالفان اصلاحات را عصبانی کرد. جالب اینکه دراین مورد گروه ها وفعالان اپوزسیون خارج نشین نیز با جناح راست داخل حکومت همراهی کرده وبی رحمانه به اصلاح طلبان کرد حمله کردند.آنان رمضانزاده ویارانش را دولتی و ضد کرد می نامیدند ، در داخل نیز جناح ضد اصلاحات تهمت ضدانقلابی وتجزیه طلبی نثار شان می کردند. در اوایل سال 1384 شورای هماهنگی اصلاح طلبان کرد در تهران تشکیل و وظیفه برگزاری نشست های استانی را برعهده گرفت. در این جلسه به اتفاق آرا دکتر رمضانزاده به عنوان رئیس شورا برگزیده شد و از آن پس جایگاه ویژه ای درمیان فعالان اصلاح طلب کرد پیدا نمود. بعدها تا برگزاری انتخابات سه نشست دیگر دربوکان ، سنندج وتهران برگزار شد ونشست ایلام نیز به دلیل مخالفت امام جمعه آن شهر در کرمانشاه تشکیل شد. سرانجام این جمع به همراه اصلاح طلبان معروف به پیشرو در انتخابات ریاست جمهوری از دکتر مصطفی معین حمایت کرد. پس از انتخابات نیز همه چیز تمام شده تلقی شد. اما آنچه ماندگار شد تولد یک جریان جدید بود. جریانی که چند ویژگی منحصر به فرد داشت: اولا دولتی نبود، ثانیا فعالیت درچارچوب قانون اساسی را برگزیده بود. ثاثا با هرگونه خشونت ورفتار ساختارشکنان همراهی نمی کرد و رابعا پایبندی خودرا به ارزش های اساسی قابل قبول جامعه و نظام ( اسلام . انقلاب . هویت کردها و رفتار دموکراتیک و قانونمند) به نمایش گذاشته بود. لذا هیچ دلیلی برای تهاجم به آن وجود نداشت مگر از سوی کسانی که به چهار اصل فوق اعتقادی نداشتند. رفتار آن جریان باعث شد بسیاری از جوانان پرشوری که ممکن بود به سوی گروه های مسلح خارج نشین تمایل پیداکنند به سمت رفتارهای قانونی ، مسالمت آمیز واصلاح طلبانه کشیده شوند. این یک حرکت مبارکی بود که از سوی همه گروه های معتدل ومعقول سیاسی مورد حمایت قرار گرفت .
دکتر رمضانزاده درآن جریان وبعدها دلبستگی شدید خود به اسلام وایران وحقوق مشروع وقانونی کردها را به اثبات رسانید. نکته جالب توجه اینکه دراین دوازده سال حضور پررنگ درصحنه سیاست کشور و منطقه کردستان حتی یکبار با رسانه های خارجی گفتگو نکرده است. گرچه اگر هم سخن می گفت خلاف شرع وقانون نبود. این نکته باید مورد توجه کسانی قرار گیردکه این روزها رمضانزاده وهم فکرانش را به اتهام ارتباط با بیگانگان محاکمه می کنند. پس از پایان دولت اصلاحات رمضانزاده به تدریس دردانشگاه پرداخت وبا وجود فشارها و تهدیدهای مخالفان از میدان خارج نشد ومسیر اعتدال را نیز از دست نداد. در جریان انتخابات دهم ریاست جمهوری نیز به سان یک اصلاح طلب میهن دوست درکنار سایر همفکران وارد میدان شد و درحالی که برخی از دوستان از وی خواستند نامزد انتخابات شود با تمام توان و با سخنرانی دراستان ها نسبت به ترغیب مردم برای شرکت درانتخابات تلاش نمود. متاسفانه درجریان یک سناریوی از پیش طراحی شده یک روز پس از انتخابات به شیوه ای بسیار غیر انسانی دستگیر وراهی زندان شد. او اکنون بیش از دو ماه است درسلول انفرادی به سر می برد. رمضانزاده به جرم فعالیت علیه نظامی محاکمه می شود که تمام عمر سیاسی اش را در دفاع از ثبات و پایداری آن به سربرده است. برای همه کسانی که وی را می شناسند واز شفافیت رفتارهای سیاسی او باخبرند این سوال اساسی مطرح است که گناه رمضانزاده ودیگر اصلاح طلبان دربند چیست؟
عبدالله رمضانزاده و همفکران او در نشست های اصلاح طلبان کرد ، خواهان اجرای اصولی از قانون اساسی بودند که سالیانی است مطرود ومغفول مانده است. آیا مطالبه اجرایاصول 12 و15 و 19 و دیگر اصول قانون اساسی ضدیت با نظام است؟ شما را به خدا نیک بیندیشید درکدام سیستم سیاسی دنیا مطالبه اجرای قانون ضدیت با نظام تلقی می شود؟
در پایان این یادداشت به عنوان فردی که بیش از سی سال از عمر خودم را صرف دفاع از انقلاب اسلامی واندیشه های عدالتخواهانه معمار جمهوری اسلامی نموده است از مسئولان نظام درخواست دارم دریابند: سنت لایتغیر الهی عیان وآشکار است. همه دیر یا زود روزی در معرض ارزیابی خدای علیم وخبیر قرار می گیریم و در دیار باقی محاکمه خواهیم شد. در آن روز درقبال این همه بی عدالتی چه خواهیم کرد؟ بترسیم از عصبانی شدن مردم. بترسیم از عقاب الهی. چگونه به خود اجازه می دهیم رمضانزاده و کسانی را در بند کنیم که درطول سالیان عمرشان ، قلبشان لبریز از عشق به اسلام وایران و انقلاب وامام بوده است؟ آقایان محترم! هیچ می دانید با این رفتار های غیر قابل توجیه، چه آینده ای برای کشور ونظام پی رزی می کنید؟ فرزندان رمضانزاده ودیگران به ما خواهند گفت شما که تمام عمرتان در خدمت انقلاب ونظام بودید به خاطر طرح یک خواست قانونی ودرچارچوب قانون اینچنین دربند شده اید چگونه از ما انتظار دارید به آینده چنین نظامی امیدوارباشیم! آقایان ! اندکی تامل کنید. چرا کاری کرده ایم بسیاری از هم سن وسال های رمضانزاده که در سی سال گذشته هیچ گامی در دفاع از انقلاب اسلامی برنداشته و در دوران دفاع مقدس فقط نظاره گر ایثارگری امثال او بوده اند و حتی بعضا به مسخره فرزندان جبهه وجهاد می پرداختند امروز میدان دار عرصه حکمرانی شده اند و فرزندان انقلاب وجبهه به محاکمه کشیده یا در زندان شده اند. آیا این مصداق جمله معروف بنیانگذار جمهوری اسلامی نیست که فرمود : نگذارید انقلاب به دست نااهلان بیفتذ؟ آقایان! نگاهی به منتقدان حوادث اخیر بیندازید. جز این است که آن ها از تلاشگران عرصه انقلاب اسلامی و نظام بوده اند؟ حال چگونه یک نظام ، دونامزد سرشناس و شناخته شده _وبه تائید دستگاه اجرا و نظارت انتخابات 14 میلیون حامی _ آن ها را که به قول رهبران نظام حماسه آفرین بوده اند به وابستگی به بیگانگان متهم می کند؟ شما رمضانزاده ودیگر بزرگان اصلاح طلب را به انقلاب مخملی بیگانه ساز ، متهم می کنید در حالی که آنان خواهان اجرای قانون هستند و حتی یک نفر از آنان در تمام عممرشان یکبار هم آرزوی حذف این نظام را نداشته بلکه مدافع سرسخت آن بوده اند.کجای دنیا تلاش برای کسب کرسی ریاست جمهوری و در دست گرفتن قوه مجریه به معنای انقلاب است. امثال رمضانزاده را که دینداری شان اظهر من الشمس است به بی دینی متهم می کنید. قلم به مزدهای بی ریشه در کمال وقاحت فرزندان دربندملت را به سکولار و بی اعتقاد به رسالت دین درعرصه اجتماع متهم می کنند غافل از اینکه آنان در تمام عمرسیاسی شان برای حاکمیت عدالت و اخلاق ورفاه درسایه جمهوری اسلامی مبارزه کرده اند. آیا اگر کسانی یافت شوند که بگویند دستورات دینی را نمی شود بازور سرنیزه وزندان وداغ ودرفش برمردم تحمیل کرد این سخن ضدیت با دین است؟ خدا می داند این سخنان از قلم کسی خارج می شود که همچون رمضانزاده ونبوی وتاجزاده وعرب سرخی ومیردامادی ودیگران هنوز هم امید به اصلاح دارد و خواهان دوام و بقای جمهوری اسلامی است. اما بدانید رفتار ناصواب و به دور از عقلانیت آمران ومجریان حوادث اخیر که می کوشند نهادهای دولتی را درمقابل مردم قرار دهند نتیجه اش جز تضعیف نظام نخواهد بود. لذا درآستانه ماه مبارک رمضان دست تمنا به بارگاه خدای قادر متعال بلند می کنیم که مجریان سناریوی دشمن تراشی دولتمردان نظام را به مسیر درست که همانا مسیر مردم داری وتمکین دربرابر خواست ملت هوشیار ایران است هدایت فرماید و هرچه سریعتر فرزندان دربند ملت از جمله دکتر رمضانزاده را به میان خانواده شان برگردانند وکشور عزیز را از افتادن دریک ورطه نگران کننده برهانند.
هرچه جز بار غمت بر دل مسکین من است * برود از دل من وز دل من آن نرود
آن چنان مهر توام در دل وجان جای گرفت * که اگر سر برود از دل واز جان نرود
گر رود از پی خوبان دل من معذور است * درد دارد چه کند کز پی درمان نرود
دو ماه است با خودم کلنجار می روم. آیا درمورد دکتر عبدالله رمضانزاده چیزی بنویسم یا نه؟ بنویسم ممکن است بارش گران تر شود.ننویسم فردا درحضور تاریخ چه توجیهی دارم؟ و مهمتر از همه با وجدان معترض خود چگونه کنار بیایم؟ اما سرانجام گریه های دوباره مادرم که عکسی از من ودکتر رمضانزاده را بردیوار اتاقش نصب نموده ، وادارم کرد دست به قلم برده وبنویسم. اما قبل از شروع به نوشتن، قرآن را باز کردم وبا نیت راهنمایی، دست تمنا به پیشگاه خدای منان دراز کردم. اواخر سوره طه و آیه ای که شک ندارم مخاطبش عبدالله در بند است. بنده رشید ودینداری که در این ایام جز صبر چاره ای ندارد "فاصبر علی ما یقولون وسبح بحمد ربک قبل طلوع الشمس و قبل غروبها و من انای الیل فسبح واطراف النهار لعلک ترضی"طه- 130. بیش از دو ماه است او را زندانی کرده اند. از همان روزهای اول در تلاش بودیم برای آزادی اش اگر کاری از دستمان بر می آید انجام دهیم. نامه سرگشاده ای نوشتیم- با امضای جمعی از فعالان سیاسی کردستان - برای رئیس قوه قضائیه. شنیده بودیم در زمان دستگیری حسابی کتکش زده اند. بعدها هم وقتی ماشین شخصی اش را به خانواده تحویل دادند هنوز خون سر وصورتش برصندلی ماشین مانده بود. می ترسیدیم بلایی سرش بیاید. هنوز هم می ترسیم. عبدالله رمضانزاده در آستانه پنجاه سالگی است.. فرزند ودست پرورده انقلاب محسوب می شود. مجذوب امام خمینی است. آرمان هایی دارد. گمان می کند اگر اندیشه های امام تحقق یابد وطن گلستان می شود.. بعدها که قانون اساسی به عنوان عصاره تفکر امام خمینی تدوین شد ، عدالت ، محور آن شد. دهها اصل را به حقوق آدم ها! اختصاص دادند. گفته شد انسان جز خدا عبد هیچ کس نیست. کسی نمی تواند چیزی را بر مردم تحمیل کند. در دولت اسلامی هرچه ملت بخواهند آن می شود. جمله معروف رهبر انقلاب را به یاد داریم که گفت "میزان رای ملت است". خوب طبیعی است از آنجا که انسان معصوم وکامل وبری از خطا نیست، تصور می کردیم به مرور مسیر کمال طی خواهد شد واگر درسال های اول انقلاب به دلیل ماهیت انقلاب برخی بی عدالتی ها وجود داشته هرچه جلوتر برویم بهتر می شود ومدینه فاضله مورد نظر ما زمینه تحقق پیدا خواهد کرد. رمضانزاده کرد شیعی است. درسال های اول انقلاب به ما یاد دادند که تلاش برای عدالت واخلاق وانسانیت وآزادگی ، شیعه وسنی نمی شناسد. راست هم گفته بودند. چه فرقی می کند وقتی ظلم وستم برسر ملت ببارد همان کسی که به پیشانی حجاریان تیرشلیک می کند ملامحمد ربیعی را نیز نشانه می رود. اما برای رمضانزاده و هم جنس ها و هم فکران او هرگز قابل تصور نبود که به نام دفاع از اسلام ونظام ، ستم بر ملت روا دیده شود. لذا رمضانزاده وهمفکرانش ، از سال 57 تاروز دستگیری تمام قد به دفاع از نظامی پرداخته اند که قرار بود به نام اسلام ، عادلانه حکومت کند.
در سال 1376سید محمد خاتمی درانتخابات دوم خرداد76 پیروز شده بود. استاندار راست گرا می بایست برود و جای خود را به کسی بدهد که از اردوگاه اصلاح طلبان باشد. یعنی کسی که مردم محور ومردم باور باشد. به جای اینکه ملت را رعیت بداند ، خود را نوکر وخدمتگذار ملت بشمارد. قرعه فال به نام عبدالله رمضانزاده زدند. جوانی سرزنده وخوش فکر. ابتدا خیلی جوان می نمود. به گمانم حدود 35 یا 36سالش بود. خیلی زود با مردم – به ویژه جوانان- کردستان اخت شد. از آنجا که از دوران ابتدایی از زادگاهش بیجار به تهران مهاجرت کرده بود، عده ای می کوشیدند در مورد مسائل استان اطلاعاتی را به او منتقل کنند غافل از اینکه رمضانزاده درمورد کردستان و دردها ومصائب مردمانش اطلاعات کافی داشت. مهمتر اینکه رساله دکترایش را به بررسی وضعیت قومیت های ایرانی – از جمله کردها- اختصاص داده بود و تقریبا مسائل منطقه را از ریشه می شناخت. فکر نو داشت. توسعه را به خوبی می شناخت. گرچه دارای دکترای علوم سیاسی بود، در وزارت کشور فعالیت کرده بود ورویکردی سیاسی به توسعه داشت اما به سرعت دریافت توسعه اقتصادی درمنطقه کردستان دراولویت جدی قرار دارد. بعدها که در اداره کل صنایع استان مشغول به کارشدم تقریبا هر روز با درجلسات وبازدیدها وسفرهای زیادی در کنارش بودم، بیشتر به حساسیت او نسبت به توسعه کردستان پی بردم. او فرزند جبهه و جهاد و سالیانی با کمیته های انقلاب درتهران همکاری داشته بود ، در آن ایام حتی یک بار در وجود او تردید نسبت به حقانیت انقلاب اسلامی وراه امام خمینی مشاهده نکردم. یک انقلابی صادق، متعهد وتمام قد و نیز یک لحظه احساس نکردم نسبت به دردهای مردم کردستان بی تفاوت باشد.
از آنجا که دربحران ها بهتر می توان توان وصداقت ومنویات افراد را شناخت برخورد او دربحرانی که در اسفندسال 77 در سنندج روی داد و تعدادی از جوانان سنندجی ویک سرباز نیروی انتظامی کشته شدند ، برایم قابل تامل بود. رمضانزاده درآن حادثه خیلی سختی کشید. با اینکه دیگران زمینه تجمع را فراهم کرده و خود از دور نظاره گربود ، تقریبا تمام کاسه وکوزه ها برسر رمضانزاده شکسته شد که به عنوان استاندار استان ، ریاست شورای تامین استان را برعهده داشت. در آن سه - چهار روز اکثر اوقات به همره تعدادی از دوستان نزدیک در کنارش بودیم. زجری که درآن روزها کشید طاقت فرسا بود. بلاشک اگر نبود درایت ، صبر وتیزهوشی ویه در آن بحران، ده ها نفر کشته می شدند. بسیار تحت فشار بود. از یکسو مخالفان داخلی وخارجی نظام و از سوی دیگر تندروهای درون حکومت. از دوطرف بروی فشار می آوردند و اورا مقصر می دانستند. شاید اگر تمام زوایای آن حادثه در آینده روشن شود ، نقش سازنده وهشیارانه عبدالله عیان شود. حادثه اسفند77سنندج یکی از امتحان های سختی بود که به صداقت وتعهد رمضانزاده نمره قبولی داد. گرچه هنوز هم گروه های بی انصاف اپوزسیون به خاطر آن وی را مورد سرزنش قرار می دهند اما او در آن حادثه دغدغه مردم ونظام را توامان داشت وبا توجه به حجم توطئه با کمترین صدمات آن را به پایان برد. فقط درایت او بود که توانست دهها قبضه تیربار مستقر درخیابان های شهر را بلا اثر سازد!
روزگار می گذشت وعلی رغم جو سازی های عناصر جریان راست و حملاتی که از سوی آن ها علیه عبدالله انجام می گرفت. وی در اکثر عرصه ها توانسته بود رضایت نسبی مردم را بدست آورد. فضای امنیتی حاکم برمنطقه تاحدی کاهش یافته بود. بگیر وببندهای بی رویه منتقدان نظام کم رنگ شده ودر حوزه اجتماعی یک فضای امید وشادابی درجامعه بوجود آمده بود. بسیاری از طرح های اقتصادی که درسال های بعد توسط دولتمردان کلید خورد مربوط به زمان مسئولیت وی دراستان بود. مقاومت مردانه او دربرابر ابطال انتخابات مجلس شورای اسلامی در شهرستان های سقز وبانه فراموش ناشدنی است.
چهار سال اول خاتمی به پایان رسید. در دور رمضانزاده ، که اینک درعرصه اجرا آبدیده تر شده بود و خاتمی دریافته بود توان وظرفیت بالایی دارد ، برای تصدی سخنگویی دولت اصلاحات راهی تهران شد. کار سختی بود. اینگونه کارها که ارتباط بسیار نزدیکی با رسانه ها دارد وکوچکترین خطا درموضع گیری ها ممکن بود یک بحران ایجاد کند ، برای صاحبانش سخت وخطرناک است. اما عبدالله با سربلندی از این آزمون نیز سربرآورد. مخالفان اصلاحات که نرمش دربرابر مردم را بر نمی تافتند – البته – از روش ومشی خاتمی و به تبع آن یاران او و فردی نظیر رمضانزاده راضی نبودند . به همین دلیل از همان سال اول جوسازی وفشار علیه او در مسند سخنگویی دولت شروع شد. بارها علیه او نوشتند.تهدید کردند.به دادگاه کشاندند وداستان های دیگر. اما هیچکدام باعث نشد ه از راه درستی که برگزیده بود اندکی کوتاه بیاید. او اینک یک کرد سربلند ملی اندیش خوش فکر وسرشناس شده بود که در کنار تلاش برای سربلندی ایران، یکی از دغدغه هایش رفع ستم وتبعیض از هم وطنان کرد زبانش بود. برای اجرای اصل 15 قانون اساسی وآزادشدن آموزش زبان کردی تلاش زیاد کرد تا اینکه سرانجام رشته کارشناسی زبان وادبیات کردی در دانشگاه تصویب شد. در دوران اصلاحات دانشجو جذب شد اما کوته بینان مردم ناباور از اجرای آن ممانعت کردند. نشو ونمای نهادهای مدنی و تشکل های مردمی غیردولتی، فعالیت های فرهنگی، نشر کتب ونشریات محلی و رونق گرفتن فضای اندیشه ونشر از دستاوردهای حضور اوه دراستان و حمایتش از منطقه درمسند دبیری هیئت دولت بود. هرگز تلاش وی درسال 78 برای تصویب 11 میلیون دلار ارز 300تومانی برای حمایت از صنعتگران استان درسال 78 فراموش نمی شود.
دولت خاتمی به آخر عمر خود نزدیکتر می شد. جنب وجوش انتخاباتی سراسرکشور را فراگرفت.جریان مخالف اصلاحات با تمام توان حکومتی به میدان آمده بود. اصلاح طلبان نیز در چهار جبهه به استقبال انتخابات رفتند. با چهار نامزد. فعالان سیاسی مناطق کردنشین نیز همچون سایر مناطق به تکاپو افتادند. شاید برای اولین بار زمینه شکل گیری یک حرکت غیردولتی –غیراپوزسیون درمنطقه فراهم شده بود. جمعی از همفکران اصلاح طلب دورهم گردآمده و "جریان اصلاح طلبان کرد" درقالب نشست های هم اندیشی اصلاح طلبان کرد را راه اندازی کردند. محور اصلی این جریان – بی شک- دکتر عبدالله رمضانزاده بود. این مطلب را از این باب به تفصیل می نویسم که شنیده شده یکی از فشارهای زندان برعبدالله از سوی زندانبانان وبازجویان به واسطه همین جریان بوده و شرم آورتر اینکه از او درباره ارتباطش با گروه های مسلح مخالف نظام پرسیده اند!
اولین نشست هم اندیشی اصلاح طلبان کردستان دراسفند1383 در سالن اجتماعات مجتمع فرهنگیان سنندج با حضور حدود یکصد نفراز فعالان سیاسی کرد برگزار شد. جمعی سخن راندند. دکتر رمضانزاده نیز. محور آن نشست "تلاش برای حضور فعال مردم کردستان درانتخابات "بود. همراهی با اصلاح طلبان کشور ونیز طرح مطالبات مشروع وقانونی کردها مورد تاکید قرار گرفت. پساز نشست حملات تند وبی انصافانه علیه رمضانزاده وحاضران نشست از سوی جناح ضد اصلاحات شروع شد. واقعا مشخص نشد چه رفتار وگفتار خلاف قانونی درآن جمع مطرح شده است که مخالفان چنان بی رحمانه به آنان حمله کردند. نشست دوم در کرمانشاه برگزار شد. حتی تعدادی از منتقدان نشست هم سخنرانی کردند ونوشته های کیهان ورسالت را علیه اصلاح طلبان کرد تکرار کردند. شاه بیت مطالبات آن نشست از سوی رمضانزاده مطرح شد: " حفظ منزلت فرهنگی ، سیاسی و اقتصادی کردهای هم وطن در چارچوب قانون اساسی". ترکیب کم نظیر شرکت کنندگان درنشست دوم ، که از فعالان سیاسی چهار استان کردنشین غرب تشکیل شده بود بیشتر مخالفان اصلاحات را عصبانی کرد. جالب اینکه دراین مورد گروه ها وفعالان اپوزسیون خارج نشین نیز با جناح راست داخل حکومت همراهی کرده وبی رحمانه به اصلاح طلبان کرد حمله کردند.آنان رمضانزاده ویارانش را دولتی و ضد کرد می نامیدند ، در داخل نیز جناح ضد اصلاحات تهمت ضدانقلابی وتجزیه طلبی نثار شان می کردند. در اوایل سال 1384 شورای هماهنگی اصلاح طلبان کرد در تهران تشکیل و وظیفه برگزاری نشست های استانی را برعهده گرفت. در این جلسه به اتفاق آرا دکتر رمضانزاده به عنوان رئیس شورا برگزیده شد و از آن پس جایگاه ویژه ای درمیان فعالان اصلاح طلب کرد پیدا نمود. بعدها تا برگزاری انتخابات سه نشست دیگر دربوکان ، سنندج وتهران برگزار شد ونشست ایلام نیز به دلیل مخالفت امام جمعه آن شهر در کرمانشاه تشکیل شد. سرانجام این جمع به همراه اصلاح طلبان معروف به پیشرو در انتخابات ریاست جمهوری از دکتر مصطفی معین حمایت کرد. پس از انتخابات نیز همه چیز تمام شده تلقی شد. اما آنچه ماندگار شد تولد یک جریان جدید بود. جریانی که چند ویژگی منحصر به فرد داشت: اولا دولتی نبود، ثانیا فعالیت درچارچوب قانون اساسی را برگزیده بود. ثاثا با هرگونه خشونت ورفتار ساختارشکنان همراهی نمی کرد و رابعا پایبندی خودرا به ارزش های اساسی قابل قبول جامعه و نظام ( اسلام . انقلاب . هویت کردها و رفتار دموکراتیک و قانونمند) به نمایش گذاشته بود. لذا هیچ دلیلی برای تهاجم به آن وجود نداشت مگر از سوی کسانی که به چهار اصل فوق اعتقادی نداشتند. رفتار آن جریان باعث شد بسیاری از جوانان پرشوری که ممکن بود به سوی گروه های مسلح خارج نشین تمایل پیداکنند به سمت رفتارهای قانونی ، مسالمت آمیز واصلاح طلبانه کشیده شوند. این یک حرکت مبارکی بود که از سوی همه گروه های معتدل ومعقول سیاسی مورد حمایت قرار گرفت .
دکتر رمضانزاده درآن جریان وبعدها دلبستگی شدید خود به اسلام وایران وحقوق مشروع وقانونی کردها را به اثبات رسانید. نکته جالب توجه اینکه دراین دوازده سال حضور پررنگ درصحنه سیاست کشور و منطقه کردستان حتی یکبار با رسانه های خارجی گفتگو نکرده است. گرچه اگر هم سخن می گفت خلاف شرع وقانون نبود. این نکته باید مورد توجه کسانی قرار گیردکه این روزها رمضانزاده وهم فکرانش را به اتهام ارتباط با بیگانگان محاکمه می کنند. پس از پایان دولت اصلاحات رمضانزاده به تدریس دردانشگاه پرداخت وبا وجود فشارها و تهدیدهای مخالفان از میدان خارج نشد ومسیر اعتدال را نیز از دست نداد. در جریان انتخابات دهم ریاست جمهوری نیز به سان یک اصلاح طلب میهن دوست درکنار سایر همفکران وارد میدان شد و درحالی که برخی از دوستان از وی خواستند نامزد انتخابات شود با تمام توان و با سخنرانی دراستان ها نسبت به ترغیب مردم برای شرکت درانتخابات تلاش نمود. متاسفانه درجریان یک سناریوی از پیش طراحی شده یک روز پس از انتخابات به شیوه ای بسیار غیر انسانی دستگیر وراهی زندان شد. او اکنون بیش از دو ماه است درسلول انفرادی به سر می برد. رمضانزاده به جرم فعالیت علیه نظامی محاکمه می شود که تمام عمر سیاسی اش را در دفاع از ثبات و پایداری آن به سربرده است. برای همه کسانی که وی را می شناسند واز شفافیت رفتارهای سیاسی او باخبرند این سوال اساسی مطرح است که گناه رمضانزاده ودیگر اصلاح طلبان دربند چیست؟
عبدالله رمضانزاده و همفکران او در نشست های اصلاح طلبان کرد ، خواهان اجرای اصولی از قانون اساسی بودند که سالیانی است مطرود ومغفول مانده است. آیا مطالبه اجرایاصول 12 و15 و 19 و دیگر اصول قانون اساسی ضدیت با نظام است؟ شما را به خدا نیک بیندیشید درکدام سیستم سیاسی دنیا مطالبه اجرای قانون ضدیت با نظام تلقی می شود؟
در پایان این یادداشت به عنوان فردی که بیش از سی سال از عمر خودم را صرف دفاع از انقلاب اسلامی واندیشه های عدالتخواهانه معمار جمهوری اسلامی نموده است از مسئولان نظام درخواست دارم دریابند: سنت لایتغیر الهی عیان وآشکار است. همه دیر یا زود روزی در معرض ارزیابی خدای علیم وخبیر قرار می گیریم و در دیار باقی محاکمه خواهیم شد. در آن روز درقبال این همه بی عدالتی چه خواهیم کرد؟ بترسیم از عصبانی شدن مردم. بترسیم از عقاب الهی. چگونه به خود اجازه می دهیم رمضانزاده و کسانی را در بند کنیم که درطول سالیان عمرشان ، قلبشان لبریز از عشق به اسلام وایران و انقلاب وامام بوده است؟ آقایان محترم! هیچ می دانید با این رفتار های غیر قابل توجیه، چه آینده ای برای کشور ونظام پی رزی می کنید؟ فرزندان رمضانزاده ودیگران به ما خواهند گفت شما که تمام عمرتان در خدمت انقلاب ونظام بودید به خاطر طرح یک خواست قانونی ودرچارچوب قانون اینچنین دربند شده اید چگونه از ما انتظار دارید به آینده چنین نظامی امیدوارباشیم! آقایان ! اندکی تامل کنید. چرا کاری کرده ایم بسیاری از هم سن وسال های رمضانزاده که در سی سال گذشته هیچ گامی در دفاع از انقلاب اسلامی برنداشته و در دوران دفاع مقدس فقط نظاره گر ایثارگری امثال او بوده اند و حتی بعضا به مسخره فرزندان جبهه وجهاد می پرداختند امروز میدان دار عرصه حکمرانی شده اند و فرزندان انقلاب وجبهه به محاکمه کشیده یا در زندان شده اند. آیا این مصداق جمله معروف بنیانگذار جمهوری اسلامی نیست که فرمود : نگذارید انقلاب به دست نااهلان بیفتذ؟ آقایان! نگاهی به منتقدان حوادث اخیر بیندازید. جز این است که آن ها از تلاشگران عرصه انقلاب اسلامی و نظام بوده اند؟ حال چگونه یک نظام ، دونامزد سرشناس و شناخته شده _وبه تائید دستگاه اجرا و نظارت انتخابات 14 میلیون حامی _ آن ها را که به قول رهبران نظام حماسه آفرین بوده اند به وابستگی به بیگانگان متهم می کند؟ شما رمضانزاده ودیگر بزرگان اصلاح طلب را به انقلاب مخملی بیگانه ساز ، متهم می کنید در حالی که آنان خواهان اجرای قانون هستند و حتی یک نفر از آنان در تمام عممرشان یکبار هم آرزوی حذف این نظام را نداشته بلکه مدافع سرسخت آن بوده اند.کجای دنیا تلاش برای کسب کرسی ریاست جمهوری و در دست گرفتن قوه مجریه به معنای انقلاب است. امثال رمضانزاده را که دینداری شان اظهر من الشمس است به بی دینی متهم می کنید. قلم به مزدهای بی ریشه در کمال وقاحت فرزندان دربندملت را به سکولار و بی اعتقاد به رسالت دین درعرصه اجتماع متهم می کنند غافل از اینکه آنان در تمام عمرسیاسی شان برای حاکمیت عدالت و اخلاق ورفاه درسایه جمهوری اسلامی مبارزه کرده اند. آیا اگر کسانی یافت شوند که بگویند دستورات دینی را نمی شود بازور سرنیزه وزندان وداغ ودرفش برمردم تحمیل کرد این سخن ضدیت با دین است؟ خدا می داند این سخنان از قلم کسی خارج می شود که همچون رمضانزاده ونبوی وتاجزاده وعرب سرخی ومیردامادی ودیگران هنوز هم امید به اصلاح دارد و خواهان دوام و بقای جمهوری اسلامی است. اما بدانید رفتار ناصواب و به دور از عقلانیت آمران ومجریان حوادث اخیر که می کوشند نهادهای دولتی را درمقابل مردم قرار دهند نتیجه اش جز تضعیف نظام نخواهد بود. لذا درآستانه ماه مبارک رمضان دست تمنا به بارگاه خدای قادر متعال بلند می کنیم که مجریان سناریوی دشمن تراشی دولتمردان نظام را به مسیر درست که همانا مسیر مردم داری وتمکین دربرابر خواست ملت هوشیار ایران است هدایت فرماید و هرچه سریعتر فرزندان دربند ملت از جمله دکتر رمضانزاده را به میان خانواده شان برگردانند وکشور عزیز را از افتادن دریک ورطه نگران کننده برهانند.
ادامه مطلب ...
اشتراک در:
پستها (Atom)