از میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل و ملک المتکلمین که در جریان به توپ بستن مجلس، به فرمان محمد علی شاه قاجار کشته شدند، تا میرزاده عشقی که قربانی جمهوری! رضاخانی شد، تا دکتر حسین فاطمی، اولین دکترای روزنامه نگاری ایران ، که به جرم حمایت از نهضت ملی نفت اعدام شد، تا کاظم اخوان که در لبنان ربوده شد...تا امروز که محمد قوچانی جوان رشید روزنامه نگاری ما و بسیاری دیگر به جرم آشوب و کودتا در زندان هستند، همیشه اهل قلم در این سرزمین محکوم و مظنون بوده اند به خیانت، فریب، وطن فروشی و بیگانه پرستی.
همیشه ترس از توقیف روزنامه و انگ خوردن و بازداشت را حس کرده، همیشه خط قرمزهایی روبرویش بوده که هر روز تنگ تر شده، همیشه یا سانسور شده یا دچار خودسانسوری شده، همیشه برایش شرح وظایف نوشته اند.
در همان سال هایی که در اینجا، روزنامه نگار را فقط «مدیحه سرا» می خواستند، مردی در جایی دیگر گفت: مطبوعات محرابی است برای پرستش خدا و خدمت به انسان ها و اگر از عهده وظایف خود برنیاید دامگه شیطان و مایه تخریب انسانیت خواهد بود. این عرصه از مهم ترین و حساس ترین میدان های جهان است. زیرا افكار عمومی را شكل می دهد، فرهنگ آفرین است، خوراك روح را فراهم می آورد، مراحل جدید تكامل معنوی را پی می نهد، عواطف مردم را پیراسته می گرداند و آنها را به نیكی و راستی رهنمون می شود.
.... عنصر مطبوعاتی می تواند جامعه ای صالح بیافریند. چون آنگاه كه مقاله ای نشر می دهد یا تحلیلی می نویسد یا تصویری را به چاپ می سپارد یا عنوانی را برجسته می كند یا به تفسیر رویدادی می پردازد، در حقیقت در پی جهت دادن به فرد و جامعه است و می تواند پدری راهنما و دلسوز و هدایتگری فرزانه باشد، همچنان كه می تواند خیانتكار و یا گمراه كننده یا تحریف گر حقایق و اندیشه ها باشد..... مطبوعات از مهم ترین میدان های جهادی و از برجسته ترین عوامل تكوین انسان مدنی است.
در سال هایی که روزنامه نگار در ایران همواره با دلهره نوشته و حرف زده و مدام روزنامه اش بسته شده و مدام به زندان افتاده و محکوم شده، مردی فریاد می زد:
آزادی حق روزنامه نگار است، كه جامعه اش باید به او پیشكش كند. آزادی خدمتی است به روزنامه نگار تا كار خود را به انجام رساند و خدمتی است به جامعه تا همه چیز را بداند.
..... روزنامه نگار نباید مورد اهانت و تحت فشار قرار گیرد، نباید به فقر و نداری بیفتد و نباید در معرض تهدید و ترور واقع شود.
در تمام این سال ها، مردی از تبار خودمان، در گوشه ای از تاریخ تنها مانده. مردی که امروز، شاید، حرف هایش بیشتر از همیشه برایمان معنا داشته باشد، وقتی که گفت:
هیچ كس نمی تواند در جامعه محروم از آزادی خدمت كند، توانایی هایش را پویا و موهبت های الهی را بالنده سازد. آزادی یعنی به رسمیت شناختن كرامت انسان و خوش گمانی نسبت به انسان، حال آنكه نبود آزادی یعنی بدگمانی نسبت به انسان و كاستن از كرامت او. كسی می تواند آزادی را محدود كند كه به فطرت انسانی كافر باشد.فطرتی كه قرآن می فرماید: «فطرت الله التی فطرالناس علیها»
یا آن زمان که خشونت را نفی کرد:
ترور بدترین و شكست خورده ترین روش برای نیل به هدف است، حال این هدف هرچه باشد.
ترور خطرناك است، زیرا در این گونه شرایط، محاكمه، صدور حكم و اجرای آن تنها در دست یك نفر قرار می گیرد و آن یك نفر بسا به راه خطا رود. اگر این راه باز شود، دیگر ممكن نیست كه عدالت در جامعه حكم فرما شود.
اینها، سخنان سید موسی است. ایرانی ای که از شهریور 57 تا به امروز زندانی است و بسیاری می خواهند زندانی بماند تا صدایش، حرف هایش و مسلمانی اش گمنام بماند تا سکه مسلمانی خودشان رونقی داشته باشد.
در دنیای ما روزنامه توقیف می شود و روزنامه نگار قلم بدست مزدور لقب می گیرد و در دنیای موسی صدر آزادی فقط با آزادی بدست می آید! از «محراب مطبوعات» تا « زندان اوین» فاصله به اندازه درک متفاوت ماست و دنیای متفاوتی که می خواهیم. فاصله ای به اندازه دنیایی که در آن هستیم و دنیایی که می خواهیم در آن باشیم.
برای آزادی همه زندانیان از امام موسی صدر، تا جوانان سبزاندیش ایران دعا کنیم.
0 comments:
ارسال یک نظر