نامه به هاشمی شاهرودی / فرید مدرسی



حضور حضرت آيت‌الله سيدمحمود ‌هاشمي‌شاهرودي (دامت‌توفيقاته)

با سلام و احترام

امروز كه قصد كردم مطالبي را خطاب به شما بنويسم، شما را با ديگران متفاوت ديدم و بدون هيچ ديدار حضوري، حس قوي آشنايي و نزديكي مرا به اين اقدام مصر كرد. اين حس به سال‌ها پيش از رياست شما بر قوه‌قضائيه باز مي‌گردد. آن روزها من نوجواني بودم كه هر روز كيف مدرسه را بر دوش مي‌انداختم و از كنار دفتر شما در كوچه ناصر مي‌گذشتم. مي‌ديدم، مردان و زنان تهيدست و وامانده از همه‌جا در صف ايستاده‌اند و در دفتر شما را مي‌زنند. اولين باري كه اين صحنه را مي‌ديدم، پرسيدم: اينان چه كساني هستند؟ اين خانه كيست؟! متوجه شدم آنان اول ماه قمري مستمري‌اي را از شما دريافت مي‌كنند تا زندگي بگذرانند؛ يعني با زدن در آن خانه، پاسخي مي‌شنيدند و روي گشاده‌اي مي‌ديدند و روزي خود را به واسطه شما دريافت مي‌كردند.

سال‌ها از آن روزگار و از آن محله قديمي كه آقايان ديگر هم سكان آنجا بودند، گذشت و چرخ تقدير، مرا روزنامه‌نگاركرد. در ماه‌هاي اوليه، اتفاقي برايم رقم خورد و بازداشت شدم. در جريان اين حادثه، رفتارها و اقداماتي صورت گرفت كه كميته حقوق شهروندي قوه‌قضائيه در قم كه از ابتكارات دوره رياست شما بود، مرا خواست و از چون و چراي آن مسائل پرسيد و شكايتي را تنظيم كرد.

سه سال پس از اين رخداد كه در هفته‌نامه «شهروند امروز» قلم مي‌زدم، به بهانه‌خبري ماموريت يافتم تا گزارشي از زندگاني شما را بنگارم. اين اتفاقات كه ذكر كردم، مرا مصر كرده بود كه با وجود نبود منابع جامع و كاملي از خاطرات زندگي شما، به اين اقدام دست زنم.

چندين روز، به دنبال مجموعه اطلاعاتي در اين باره مي‌گشتم؛ از «دفتر رياست قوه‌قضائيه» در تهران تا «دايره‌المعارف فقه اسلامي بر مذهب اهل بيت» در قم تا اينكه شماره تلفني از شمال كشور مرا ياري كرد و بخشي از اطلاعات گزارشم را با گفت‌وگوي تلفني با حضرت حجت‌الاسلام‌والمسلمين سيدعبدالهادي شاهرودي يافتم. آنچه در اين گزارش و اطلاعات جديدم درباره شما برايم تازگي داشت و دريافتم چرا شما اينقدر بر «حقوق شهروندي» اصرار مي‌ورزيد، اين بود كه شما در جريان بازداشت شاگردان آيت‌الله‌العظمي محمدباقر صدر، 40 روز در بازداشتگاه رژيم سابق عراق به سر برديد و تحت شكنجه قرار گرفتيد؛ به گونه‌اي كه هنوز آثار آن بر دستانتان پديدار است. ماموران استخبارات پس از مهاجرت اجباري شما به كويت و سپس ايران دست بردار نبودند و برادرانتان؛ ‌هادي، مصطفي و محسن را بازداشت كردند و «محسن» برادر كوچكتر‌تان را به تلويزيون بردند و تحت‌فشار و شكنجه آنچه مي‌خواستند را به نام اعتراف از برادرتان پخش كردند.

حضرت آيت‌الله

اين خاطرات و اطلاعات اندك، اما اثرگذار از شما در ذهنم، مرا بر آن داشت تا با شما سخن گويم:

1 – آن روزها، اگر چندين مرد و زن بي‌بضاعت دست دراز كرده بودند و طلب ياري داشتند، امروز چندين شخصيت سرشناس و صاحب‌نام و آبرو كه در گذشته در تحقق آموزه‌هاي ملي و اسلامي گام برداشته بودند، طالب عدالتند و در خانه قوه‌قضائيه آمده‌اند تا از پدر، همسر و فرزندشان خبري بگيرند و بپرسند. آنان شكوائيه دارند. شما كه ديروز در كمك به مردم عادي دريغ نمي‌ورزيديد، امروز هم اينان كه بزرگند و خوش‌نام، را بپذيريد، صداي حقشان را گوش دهيد، خواسته‌شان را مستجاب كنيد و دق‌الباب آنان را بشنويد. آنان اقدامي غيرقانوني يا مخل مباني اسلام و قانون اساسي نمي‌خواهند. آنان خواستار آزادي عزيزانشان براساس قانوني هستند كه خانواده‌هايشان سال‌هاي سال براي آن هزينه داده‌اند.

2 – ايام عراق را به ياد داريد، زندان و شكنجه را بيش از برخي از مسوولان چشيده‌ايد، اعتراف برادرتان را ديده‌ايد. تجربه آن حوادث تلخ، باعث مي‌شود تا دلتنگي فرزندان و همسران بازداشت‌شدگان را حس كنيد. درد جدايي و بي‌خبري يك خانواده را درك و با ديدن آثار ناملايمتي‌ها، همچون گذشته بر «حقوق شهروندي» تاكيد كنيد. شما بهتر از هر كس ديگر مي‌دانيد، تحمل هزينه به خاطر آرمان و اهداف سياسي ـ اعتقادي يعني چه؟ مي‌دانيد كه منافع در اين وادي معنايي ندارد و اصرار بر «حق» است كه اين مسير را مي‌گشايد. شما خودتان، برادرانتان و دوستانتان را در بند ديديد و تلخي آن را به خاطر داريد، اكنون در اين واپسين روزهاي رياست‌تان بهتر نيست تمامي آنان را آزاد كنيد؟

3 – شما خود مجتهدي بزرگ هستيد كه در مكتب بزرگاني همچون آيات عظام شهيد صدر، امام خميني و مرحوم خويي تلمذ كرده‌ايد و بيش از ديگران به آراي بزرگان و فقيهان شيعي اشراف داريد. در مكتب شيخ مفيد، شيخ طوسي، شيخ انصاري، ميرزاي شيرازي، آخوند خراساني، علامه نائيني و... كه خودشان هم از فشار و برخورد اين گروه و آن گروه در امان نبوده‌اند، آموختيد «حق‌الناس» را پاس بداريد. از اميرالمومنين علي‌بن‌ابي‌طالب(ع) تبعيت كرده‌ايد و بارها حكم «درآوردن خلخال زن يهودي» را خوانده‌ايد و روايت كرده‌ايد. امروز اينان كه داغدارند، زن يهودي نيستند؛ مسلمان و ايراني‌اند، معترضند و انتقاد دارند. آيا در مكتب بزرگان شيعه همه راه‌ها به زندان ختم مي‌شد؟ البته كه شما بيش از بنده به اصول و مباني تشيع واقفيد، اما اينها را مي‌گويم كه شايد ديگران بشنوند. امروز شما بياييد و براساس آموزه‌هايي كه از استاد بزرگوارتان، شهيد محمدباقر صدر آموختيد؛ همان استادي كه درد شهادت او و خواهر مظلومش همچنان داغي تازه بر دلتان است، آزادي از بند را براي تمامي بازداشت‌شدگان تجويز كنيد و بر آن اصرار بورزيد.

حضرت آيت‌الله

امروز خانواده محمد قوچاني، محمد عطريان‌فر، احمد زيدآبادي، سعيد حجاريان، محسن ميردامادي، عبدالله مومني، عبدالرضا تاجيك، محمدعلي ابطحي، عبدالله رمضان‌زاده، عبدالفتاح سلطاني، بهزاد نبوي، اميرحسين مهدوي، مصطفي تاج‌زاده، محمد توسلي، مهسا امرآبادي، مسعود باستاني، عيسي سحرخيز، محمدعلي دادخواه، علي تاجرنيا، محسن امين‌زاده، شهاب‌الدين طباطبايي، محمدجواد امام، جهانبخش خانجاني، فيض‌الله عرب‌سرخي، محمدرضا جلايي‌پور، سعيد ليلاز، عماد بهاور، سميه توحيدلو، عباس كوشا، علي‌اصغر خداياري، داوود سليماني، محسن صفايي‌فراهاني، سعيد شيركوند، محمدرضا يزدان‌پناه، صادق نوروزي، ژيلا بني‌يعقوب، بهمن امويي، كيوان صميمي، سعيد نورمحمدي، حمزه غالبي و دهها بازداشت‌شده كه شايد نام آنان را نشنيده باشم، يك خواسته كوچك دارند؛ اما برايشان بسيار دلنشين است و آن؛ آزادي عزيزانشان.

شما كه چند صباحي به پايان دوره رياست‌تان نمانده است و گويا بار ديگر مي‌خواهيد همچون روزهاي قبل از رياست، به قم بازگرديد و به آموزش فقه شيعه بپردازيد، بهتر نيست، آه و ناله اين عزيزان را مرهم بگذاريد و به صورت عملي معناي «عدالت» را تعليم دهيد و با آزادي آنان فقه شيعه را معنايي دوباره بخشيد و بگوييد در مكتب تشيع انتقاد و اعتراض به حاكمان جايز است؟


با تشكر و تجديد تحيت

فريد مدرسي
فقط يك روزنامه‌نگار

0 comments:

ارسال یک نظر