به یاد دکتر علي اصغر خداياري; مردي آرام با دروني بزرگ



ساكت و آرام در گوشه يي از جلسه مي نشست، با دقت به تمام بحث ها گوش مي سپرد، اخبار و نكات مهم را يادداشت مي كرد و آخر جلسه دنبال كسي مي گشت كه در مسير غرب تهران با او هم مسير باشد و احتمالن بدون وسيله تا با پرايد سفيدش او را برساند. به همان آرامي كه در جلسات مي آمد و مي رفت، به همان آرامي هم بازداشت شده و از فراموش شدگان اسراي حق طلب و آزادي خواه جريانات اخير است.

دكتر علي اصغر خداياري را بسياري با يادداشت هاي نابش مي شناسند. يادداشت هايي كه مثال بارز "دل و قل" است، موجز و خواندني و داراي مطلب. بدون تكلف مي نويسد، همان طور كه بدون تكلف هر وظيفه يي را كه به او مي سپرند در تشكيلات انجام مي دهد. شنيده ام در شغل دانشگاهي اش در دوران مسئوليت معاونت دانشجويي دانشگاه تهران هم بر همين منوال بوده و اين يكي از دلايل محبوبيت اش در دانشگاه و به خصوص در بين دانش جويان است. به عنوان محرم اسرار و يك طرف مشورت مطمئن، كاملن مي شود روي او حساب كرد. به نحو عميقي مذهبي و متشرع است و دين را مي توان اصلي ترين راهنماي عمل و عامل انگيزه بخش در فعاليت هاي سياسي اش برشمرد اما در عين حال عمق دين داري به علاوه ي درون گرايي شيرين اش، مانع از ابراز علني و رياورزانه ي پرهيزگاري اش است.

توانايي مديريتي او را يك دوره كه در شوراي منطقه ي تهران حزب، تحت مسئوليت او بودم از نزديك ديدم. در آن دوره حوزه هاي جبهه مشاركت در منطقه ي تهران، توان مضاعفي گرفته بودند و جلسات تهران هم با مديريت گرم و صميمانه ي او، با حضور اكثريت اعضا و با كارايي بالايي برگزار مي شد. اگر نبود مشكلات شخصي او كه مانع از تداوم مسئوليت اش در تهران شود، بي شك اجراي برنامه هايش باعث تحولات بزرگي در منطقه ي تهران حزب مي شد. اين تجربه براي من كه او را همواره آرام و متواضع ديده بودم كمي عجيب مي نمود. آن همه تحرك و كارايي و انسجام دهي به تشكيلات از سوي مردي كه همواره او را سر به زير و آرام ديده بودم.

روزي پس از جلسه ي دفتر سياسي كه به طور معمول مرا در مسير غرب تهران تا ميدان توحيد مي رساند، صحبت از راهبردهاي سياسي براي برون رفت از شرايط سخت موجود شد. آن زمان تمركز زیادی روي موضوع "مذهب عليه مذهب" داشتم. اتفاقي كه اين روزها در عمل در حال شكل گيري است و به نظر جدي تر هم خواهد شد. نظرات جالبي در اين زمينه داشت و در كل با اصل موضوع موافق بود. به حضور جدي تر مذهب در مبارزه ي سياسي تاكيد مي كرد و وقتي كه به چراغ چشمك زن "توحيد" رسيديم بنا شد آن را در فرصتي مناسب پي بگيريم، فرصتي كه مشكلات شخصي اش كه مدتي از فعاليت هاي حزبي دورش كرد و حالا اسارتش تاكنون مانع از تحقق آن شده است. مطمئنم وقتي كه از آزاد شود مي توانيم فرصتي را فراهم كنيم تا درباره ي تز مذهب عليه مذهب در شرايط امروز بيشتر صحبت كنيم. به خصوص كه ذهن باز و بدون بن بست او به گپ و گفت پيرامون حوزه يي كه گاه با دگم ها و تصلب هاي خاص ذهني مان از آن محدود مي شود، حلاوت خاصي مي بخشد.

دكتر خداياري يك سرمايه ي بزرگ معنوي و عاطفي و يك اميد بزرگ در شرايط خاص براي هر تشكيلاتي است. شنيده بودم كه محفل هايي خاص كينه هايي قديمي از او دارند. به نظر بازداشت او در شرايطي كه دو سه سالي است كم ترين فعاليت سياسي را داشته و در انتخابات هم مسايل شخصي مانع از حضور جدي او شده بود، تنها حاصل همان كينه هاست. كينه هايي كه در برابر آن موجي از عواطف و محبت ها در دل دوستدارانش در دانشگاه و حزب و ديگر عرصه هايي كه او را مي شناسند وجود دارد و در نهايت اين عواطف است كه بر آن كينه ها غلبه خواهد كرد.

در روزهايي كه در شعبان المعظم هستيم، ياد افطارهاي كوتاه او در اين ماه در ميان جلسات مي افتم كه پس از ذكر كوتاهي بر زير لب با جرعه يي چاي به استقبال آن مي رفت. از خداي متعال رهايي او و ديگر آزادي خواهان و عدالت جويان در بند را مسالت دارم و اميد آن كه روزي هيچ زنداني جاي خداياري ها نباشد.