زینب حجاریان و آیت الله بیات زنجانی مکاتباتی را درباره بازداشت سعید حجاریان انجام داده اند که در ذیل مشروح آنرا به نقل از وب سایت آیت الله زنجانی می خوانیم:
متن نامه خانم زینب حجاریان:
بسم الله الرحمن الرحیم
محضر مبارک مرجع عالیقدر آیه الله العظمی بیات زنجانی
با سلام و عرض تبریک به مناسبت ایام ولادت امام علی (علیه السلام)، مولای متقیان، پیشوای عدالت طلبان و آزادی خواهان و امام مظلومان و ستمدیدگان. این روزها دستهای استغاثه و التجاء به درگاه پروردگار عالم گشوده شده است و خلقی پریشان از نامهربانی ها شکوه به درگاه معبود می برند، که "و الی الله المشتکی". من نیز در هر نماز و دعایی پیکر بیمار و رنجور پدرم دکتر سیعد حجاریان را به یاد می آورم که پس از سوء قصد ده سال قبل همین سلامتی نسبی خود را مدیون دعای ملت شریف ایران است، و گویا میبینم که در سلول انفرادی به نماز نشسته است، او را که بواسطه اصابت گلوله اشقیا به مخچه و نخاعش یارای ایستاده نماز خواندن نیست، و میدانم که لکنتی غریب گریبانش را میگیرد آنگاه که می کوشد حروف را به درستی اداء کند. انگشتهای بی حسّ او توانایی برداشتن قرصهایش را ندارد، نمیدانم آیا کسی هست که داروها و قرصهای رنگارنگ اورا به موقع بدهد. او برای نوشیدن جرعه ای آب به کمک نیاز داشت، نمی دانم آیا می تواند پس از ساعتها بازجویی آبی بنوشد و گلویی تازه کند؟ مردم او را به نام سعید میشناسند ولی مادرش اورا عبّاس صدا میزند، بیاختیار به یاد جانباز کربلا، باب الحوائج، حضرت اباالفضل العباس می افتم.
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویا ولی شناسان رفتند ازاین ولایت
بیش از دو هفته است که پدرم را بدون هیچ اتهامی بازداشت کرده اند. اصلا مگر این بدن مجروح و ناتوان می تواند جرمی مرتکب شود؟ همه میدانند که پدرم سالهاست در حاشیه دنیای سیاست قرار گرفته و برای سیاستمداران تنها نمادی معنوی به شمار میرود. پس چگونه میتواند تاثیری در تحولات داشته باشد تا جرمی از آن پدید آید؟ انگار از این بدن رنجور هم نمی گذرند. تا کنون نه اتهام ایشان به وی تفهیم شده و نه از داشتن حق قانونی وکیل برخوردار است. آنگونه که پزشک متخصص ایشان در بیانیه رسمی اعلام نموده اند جان سعید حجاریان در خطر است و ایشان نیاز به مراقبتهای فوری پزشکی داشته و بدون پرستاری خانواده در انجام امور شخصی و روزمره که لازمه فرائض دینی است با مشکلات جدی مواجه است و اینها همه در حالی است که ضارب پدرم آزادانه به ارعاب مردم مشغول است. ظاهرا مضروب باید به جای ضارب مجازات شود این روزها جز گریستن به درگاه خدا سلاحی ندارم. امروز زینب دختر سعید حجاریان فریاد تظلم و دادخواهی به بیت شما مراجع عظام آورده است که به خاطر خدا هر تلاشی در توان دارید به کار گیرید تا همه مظلومان دربند از جمله پدرم به آغوش خانواده بازگردند که مراجع در سنتی هزار و چند صد ساله همواره ملجا مردم بی پناه بوده اند.
اللهم إنا نشکوا إلیک فقد نبینا وغیبه ولینا و شدة الفتن بنا و تظاهر الزمان علینا
زینب حجاریان کاشانی
پاسخ نامه:
بسم الله الرحمن الرحیم
دختر مکرّم و عزیزم خانم زینب حجاریان
سلام علیکم
مدتی پیش به دعوت عدّهای از دوستان به بازدید شکنجهگاهی رفتم که دژخیمان طاغوت مرا و عدۀ زیادی از انقلابیون را در سالهای قبل از 57 به بند کشیده بودند و اکنون آنرا به موزهای برای عبرت گرفتن تبدیل کردهاند. بازدید سلولهای انفرادی، اتاقهای شکنجه و آلات و ادوات اعترافگیری طاغوتیان علاوه بر آنکه روزهای سخت زندان را به یادم آورد، سئوالهای گوناگونی را در باب وضعیت امروز ما و بسیاری از انقلابیون و زجر کشیدگان پیش از استقرار جمهوری اسلامی برایم تداعی کرد. مهمترین چیزی که از آن بازدید به بعد در ذهن دارم این است که در آن زمان یک وجه مشترک در میان همۀ زندانیان سیاسی وجود داشت و آن هم رسیدن به وضعیتی بهتر و عادلانهتر از آن روزگار بود. در این راه هم میان خودی و دیگری فقط یک مرز داشتیم و آن مرزی بود که آیات هشتم و نهم سورۀ مبارکۀ ممتحنه برایمان ترسیم کرده بود. همۀ مدّعیان امروز اسلام و انقلاب و جمهوری اسلامی و همۀ کسانی که آن شکنجههای دوران طاغوت را دیده یا حتی ندیدهاند و به هر تقدیر امروز بر مسند ادارۀ امور تکیه زدهاند را به بازخوانی آن آیات و تدبّر در آنها فرامیخوانم تا بدانیم و بدانند که نصّ صریح کتاب خدا چه میگوید و ما امروز چه قدر از آن اندیشهها فاصله داریم.
دخترم، تلاش ما برای استقرار ارزشهای کتاب خدا و نهج البلاغۀ مظلوم امیرالمؤمنین هنوز به پایان نرسیده است و پدر بزرگوارت هم یکی از سالکان مخلص همین راه است که جانش را هم بر سر همین سلوک گذاشته است؛ ادعای انقلاب اسلامی این بود که در پی حکومتی علوی است و اگر در این راه به سرمنزل مقصود رسیده بودیم که امام با آن وصیّتِ نگران ما را ترک نمیکرد. شناخت من از دکتر سعید به دهۀ پنجاه و مبارزات آن دوران برمیگردد. من هم همانند شما نمیتوانم اتهامات مضحکی را که امروزه به نام دفاع از جمهوری اسلامی در بسیاری از گفتارها به پای او و بسیاری از خدمتگزاران بازداشت شدۀ نظام میگذارند بپذیرم. در حالیکه بخش مهمی از بنمایههای امنیتی جمهوری اسلامی مدیون اوست و این را همۀ آگاهان میدانند، مگر آنکه بخواهند خود را به ندانستن بزنند. او یک تفاوت جدّی با امروزیها و ضاربان خود دارد که موجب میشود او را تحمّل نکنند و آن این است که نزد او و بسیاری از فداکاران گمنام انقلاب، هدف مقدّسی مانند جمهوری اسلامی موجب نمیشود تا از هر وسیلۀ نامقدّسی بهره ببرند، هر حقّی را تباه سازند و خون یا حتی آبروی کسی را بدون محاکمه در نزد قاضی عادل بریزند. امروز از این اصل دینی بسیار دور شدهایم و خوف آن میرود که آنقدر فاصله بگیریم که از نظام اسلامی جز نامی تهی باقی نماند. با بهرهگیری از چنین اندیشهها و سرمایههای ارزشمندی است که خانوادۀ سعید حجاریان و همۀ عدالت خواهان معتقد به نظام باید به خود ببالند و بر آرمانهای ارزشمند پدران خود ایستادگی کنند و ذرّهای از آن عقب ننشینند که راه اصلاح امور عامّه همین است.
در پایان خود و شما و همۀ دلسوزان مصالح مردم را به دعای وافر در پیشگاه خداوند متعال برای اصلاح امور فرامیخوانم. باز هم همۀ مسئولان جمهوری اسلامی را به رعایت تقوای الهی و به یاد داشتن عقوبت الهی توصیه میکنم که تنها راه حلّ مشکلات کنونی ما دوری از خودخواهی و مطلق انگاری و نیز تمکین در برابر خواست عمومی مردم شریف ایران است و انحراف از این اصل هم سرمنشأ همۀ آلودگیها و ناامنیهاست.
اسدالله بیات زنجانی
زنجان، چهاردهم تیرماه 1388
مصادف با دوازدهم رجب 1430
متن نامه خانم زینب حجاریان:
بسم الله الرحمن الرحیم
محضر مبارک مرجع عالیقدر آیه الله العظمی بیات زنجانی
با سلام و عرض تبریک به مناسبت ایام ولادت امام علی (علیه السلام)، مولای متقیان، پیشوای عدالت طلبان و آزادی خواهان و امام مظلومان و ستمدیدگان. این روزها دستهای استغاثه و التجاء به درگاه پروردگار عالم گشوده شده است و خلقی پریشان از نامهربانی ها شکوه به درگاه معبود می برند، که "و الی الله المشتکی". من نیز در هر نماز و دعایی پیکر بیمار و رنجور پدرم دکتر سیعد حجاریان را به یاد می آورم که پس از سوء قصد ده سال قبل همین سلامتی نسبی خود را مدیون دعای ملت شریف ایران است، و گویا میبینم که در سلول انفرادی به نماز نشسته است، او را که بواسطه اصابت گلوله اشقیا به مخچه و نخاعش یارای ایستاده نماز خواندن نیست، و میدانم که لکنتی غریب گریبانش را میگیرد آنگاه که می کوشد حروف را به درستی اداء کند. انگشتهای بی حسّ او توانایی برداشتن قرصهایش را ندارد، نمیدانم آیا کسی هست که داروها و قرصهای رنگارنگ اورا به موقع بدهد. او برای نوشیدن جرعه ای آب به کمک نیاز داشت، نمی دانم آیا می تواند پس از ساعتها بازجویی آبی بنوشد و گلویی تازه کند؟ مردم او را به نام سعید میشناسند ولی مادرش اورا عبّاس صدا میزند، بیاختیار به یاد جانباز کربلا، باب الحوائج، حضرت اباالفضل العباس می افتم.
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویا ولی شناسان رفتند ازاین ولایت
بیش از دو هفته است که پدرم را بدون هیچ اتهامی بازداشت کرده اند. اصلا مگر این بدن مجروح و ناتوان می تواند جرمی مرتکب شود؟ همه میدانند که پدرم سالهاست در حاشیه دنیای سیاست قرار گرفته و برای سیاستمداران تنها نمادی معنوی به شمار میرود. پس چگونه میتواند تاثیری در تحولات داشته باشد تا جرمی از آن پدید آید؟ انگار از این بدن رنجور هم نمی گذرند. تا کنون نه اتهام ایشان به وی تفهیم شده و نه از داشتن حق قانونی وکیل برخوردار است. آنگونه که پزشک متخصص ایشان در بیانیه رسمی اعلام نموده اند جان سعید حجاریان در خطر است و ایشان نیاز به مراقبتهای فوری پزشکی داشته و بدون پرستاری خانواده در انجام امور شخصی و روزمره که لازمه فرائض دینی است با مشکلات جدی مواجه است و اینها همه در حالی است که ضارب پدرم آزادانه به ارعاب مردم مشغول است. ظاهرا مضروب باید به جای ضارب مجازات شود این روزها جز گریستن به درگاه خدا سلاحی ندارم. امروز زینب دختر سعید حجاریان فریاد تظلم و دادخواهی به بیت شما مراجع عظام آورده است که به خاطر خدا هر تلاشی در توان دارید به کار گیرید تا همه مظلومان دربند از جمله پدرم به آغوش خانواده بازگردند که مراجع در سنتی هزار و چند صد ساله همواره ملجا مردم بی پناه بوده اند.
اللهم إنا نشکوا إلیک فقد نبینا وغیبه ولینا و شدة الفتن بنا و تظاهر الزمان علینا
زینب حجاریان کاشانی
پاسخ نامه:
بسم الله الرحمن الرحیم
دختر مکرّم و عزیزم خانم زینب حجاریان
سلام علیکم
مدتی پیش به دعوت عدّهای از دوستان به بازدید شکنجهگاهی رفتم که دژخیمان طاغوت مرا و عدۀ زیادی از انقلابیون را در سالهای قبل از 57 به بند کشیده بودند و اکنون آنرا به موزهای برای عبرت گرفتن تبدیل کردهاند. بازدید سلولهای انفرادی، اتاقهای شکنجه و آلات و ادوات اعترافگیری طاغوتیان علاوه بر آنکه روزهای سخت زندان را به یادم آورد، سئوالهای گوناگونی را در باب وضعیت امروز ما و بسیاری از انقلابیون و زجر کشیدگان پیش از استقرار جمهوری اسلامی برایم تداعی کرد. مهمترین چیزی که از آن بازدید به بعد در ذهن دارم این است که در آن زمان یک وجه مشترک در میان همۀ زندانیان سیاسی وجود داشت و آن هم رسیدن به وضعیتی بهتر و عادلانهتر از آن روزگار بود. در این راه هم میان خودی و دیگری فقط یک مرز داشتیم و آن مرزی بود که آیات هشتم و نهم سورۀ مبارکۀ ممتحنه برایمان ترسیم کرده بود. همۀ مدّعیان امروز اسلام و انقلاب و جمهوری اسلامی و همۀ کسانی که آن شکنجههای دوران طاغوت را دیده یا حتی ندیدهاند و به هر تقدیر امروز بر مسند ادارۀ امور تکیه زدهاند را به بازخوانی آن آیات و تدبّر در آنها فرامیخوانم تا بدانیم و بدانند که نصّ صریح کتاب خدا چه میگوید و ما امروز چه قدر از آن اندیشهها فاصله داریم.
دخترم، تلاش ما برای استقرار ارزشهای کتاب خدا و نهج البلاغۀ مظلوم امیرالمؤمنین هنوز به پایان نرسیده است و پدر بزرگوارت هم یکی از سالکان مخلص همین راه است که جانش را هم بر سر همین سلوک گذاشته است؛ ادعای انقلاب اسلامی این بود که در پی حکومتی علوی است و اگر در این راه به سرمنزل مقصود رسیده بودیم که امام با آن وصیّتِ نگران ما را ترک نمیکرد. شناخت من از دکتر سعید به دهۀ پنجاه و مبارزات آن دوران برمیگردد. من هم همانند شما نمیتوانم اتهامات مضحکی را که امروزه به نام دفاع از جمهوری اسلامی در بسیاری از گفتارها به پای او و بسیاری از خدمتگزاران بازداشت شدۀ نظام میگذارند بپذیرم. در حالیکه بخش مهمی از بنمایههای امنیتی جمهوری اسلامی مدیون اوست و این را همۀ آگاهان میدانند، مگر آنکه بخواهند خود را به ندانستن بزنند. او یک تفاوت جدّی با امروزیها و ضاربان خود دارد که موجب میشود او را تحمّل نکنند و آن این است که نزد او و بسیاری از فداکاران گمنام انقلاب، هدف مقدّسی مانند جمهوری اسلامی موجب نمیشود تا از هر وسیلۀ نامقدّسی بهره ببرند، هر حقّی را تباه سازند و خون یا حتی آبروی کسی را بدون محاکمه در نزد قاضی عادل بریزند. امروز از این اصل دینی بسیار دور شدهایم و خوف آن میرود که آنقدر فاصله بگیریم که از نظام اسلامی جز نامی تهی باقی نماند. با بهرهگیری از چنین اندیشهها و سرمایههای ارزشمندی است که خانوادۀ سعید حجاریان و همۀ عدالت خواهان معتقد به نظام باید به خود ببالند و بر آرمانهای ارزشمند پدران خود ایستادگی کنند و ذرّهای از آن عقب ننشینند که راه اصلاح امور عامّه همین است.
در پایان خود و شما و همۀ دلسوزان مصالح مردم را به دعای وافر در پیشگاه خداوند متعال برای اصلاح امور فرامیخوانم. باز هم همۀ مسئولان جمهوری اسلامی را به رعایت تقوای الهی و به یاد داشتن عقوبت الهی توصیه میکنم که تنها راه حلّ مشکلات کنونی ما دوری از خودخواهی و مطلق انگاری و نیز تمکین در برابر خواست عمومی مردم شریف ایران است و انحراف از این اصل هم سرمنشأ همۀ آلودگیها و ناامنیهاست.
اسدالله بیات زنجانی
زنجان، چهاردهم تیرماه 1388
مصادف با دوازدهم رجب 1430
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
0 comments:
ارسال یک نظر